در میان کارگران کورهپز آن گروه که به بازنشستگی میرسند مجبور به پرداخت سهم چهار درصدی کارفرما میشوند. آنها مجبورند که مبلغی را از دیگران قرض بگیرند و سهم چهار درصدی خود را پرداخت کنند که اگر این کار را نکنند، باید قید بازنشستگی را بزنند.
طبق ماده ۱۴۸ قانون کار نیز کارفرمایان مکلفند بر اساس قانون تامین اجتماعی، نسبت به بیمهکردن کارگران واحد خود اقدام کنند. در بیشتر کورهپزخانهها ،با وجود کسر هفت درصدی حق بیمه از حقوق کارگران، نام آنها به تامین اجتماعی گزارش نمیشود.
این ماده به صراحت کارفرما را مکلف کرده تا "همه" کارگرانش را تحت پوشش بیمه قرار بدهد ، اما در فصل "قالبزنی" که کارگران به صورت خانوادگی کار میکنند، برخی کارفرمایان در ظاهر تخلفی بابت بیمه کارگران مرتکب نمیشوند ولی در واقع جرم بزرگتری را مرتکب میشوند، به این ترتیب که با بیمه کردن سرپرست خانواده، سایر اعضا که خود کارگران مستقلی هستند را تحت تکفل سرپرست قرار میدهند. به این ترتیب هیچ کدام از مواد قانون کار مشمول حال سایر کارگران نمیشود. به طور مثال کارگری که تحت تکفل شوهرش است، در صورت زایمان، نمیتواند از ماده ۷۶ قانون کار که به او اجازه میدهد ۹۰ روز مرخصی با حقوق را دریافت دارد، استفاده کند. طبیعی است که این کارگران امیدی به بازنشستگی نیز نخواهند داشت، اما در عین حال هفت درصد از دستمزدشان بابت حق بیمه کسر میشود.
فصلی بودن ماهیت شغلی کارگران کورهپز خانهها موجب شده که مشمول حداقل دستمزد مصوب شورایعالی کار نیز نشوند. به همین دلیل، میزان اندکی از افزایش سالیانه حداقل دستمزد به عنوان مزد آنها تعریف میشود و این مبلغ اغلب توافقی بین کارگر و کارفرماست.
در بین این دسته از کارگران، کارگرانی هستند که ۳۰ سال سابقه کار دارند اما سابقه پرداخت بیمه آنها ده سال است. کارگری ۳۰ روز در ماه کار میکند اما پنج روز کار برایش درنظر گرفته میشود.
کارگران قالبدار نیز در بهترین حالت چهار ماه از سال توسط کارفرما بیمه میشوند و اکثرا به صورت فصلی کار میکنند و در صورت بیکارشدن از بیمه بیکاری محرومند. طبق قانون بیمه بیکاری، کارگرانی میتوانند از خدمات بیمه بیکاری استفاده کنند که حداقل ۶ ماه سابقه مستمر پرداخت بیمه در یک واحد صنفی یا تولیدی را داشته باشند. بی خبری اغلب این کارگران و نااگاهی و بی سوادی آنان از وضعیت پرداخت بیمه آنها را با مشکلات زیادی مواجه میکند.
تعطیلی کوره پزخانهها، قطع گاز این واحدهای تولیدی و تبعات کسادی بازار ساخت و ساز کشور و تاثیر این عوامل بر تولید آجر کشور موجب بیکاری چند هزار کارگر فصلی و دائمی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در واحدهای تولید آجر میشوند و از حمایت ناقص همین کارفرماها نیز محروم میشوند.
حقیقت این است که کارفرمایان این حوزه نیز از گروههای آسیبپذیر جامعه محسوب میشوند و به حمایت نیاز دارند. آنها نمیتوانند از کارگران خود حمایت کنند و در این بین کارگران شاغل در کورهها، به معنای واقعی فقیر هستند و به کمکهای معیشتی و رفاهی نیاز دارند.
نظر شما