۲۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۲:۵۹
کد خبر: 58412

نقش خانواده در کاهش میل به جراحی زیبایی

وحید اکبری، روان‌درمانگر پویشی
نقش خانواده در کاهش میل به جراحی زیبایی

همان‌طور که این روزها شاهد هستیم اعمال جراحی و اقدامات غیرجراحی در حوزه زیبایی، روزبه‌روز در حال افزایش است، به‌طوری که این موضوع برای مردان نیز نسبت به گذشته اهمیت پیدا کرده است. از منظر روانشناختی، بدریخت‌انگاری بدن، مشکلی است که فرد مبتلا به‌شکلی وسواس‌گونه برخی از جنبه‌های بدن یا ظاهر خود را نپذیرفته یا آن را معیوب می‌داند. در نتیجه دست به اقداماتی برای پنهان‌کردن یا تغییر و تحریف آن بخش از بدن یا ظاهر خود می‌زند. در موارد شدید این بیماری، فرد پس از پنهان‌سازی و حتی تغییر با عمل جراحی، بازهم به رضایت نمی‌رسد و در فکر تغییرات بیشتر است؛ مانند باتلاقی که هرچه فرد دست‌وپا می‌زند بیشتر در آن فرو می‌رود.

شاید بتوان گفت مهم‌ترین علتی که باعث می‌شود فرد به سراغ چنین اقداماتی برود، دیده‌شدن توسط دیگران و ارائه زیبایی برای ارتباطات بهتر است. به‌عبارتی، ظاهر فرد تبدیل به مهم‌ترین رکن برقراری ارتباط با دیگران شده و او تمام تلاشش را می‌کند تا به‌واسطه ظاهری بهتر، ناکامی‌هایش در ارتباطات را جبران کند.

از منظر روانکاوی زیبایی ظاهر فرد، ارضا نشده و عشق و عزت‌نفسی که به‌واسطه والد شکل می‌گیرد، لطمه خورده است. اکنون در بزرگسالی، مواجه‌شدن با این بدن، برایش دردناک است و او را مضطرب می‌کند. کودک از طریق اولین تعاملات با دیگران به‌ویژه مادر، احساس جذابیت و دوست‌داشتنی بودن را به‌دست می‌آورد. چشمان مادر مانند آینه‌ای است که بدن کودک را مطلوب یا نامطلوب نشان می‌دهد. کودک درمی‌یابد با همین بدن و ظاهری که دارد آیا از دید مادر زیبا و دوست‌داشتنی است یا خیر. این‌ها پایه‌های دنیای درونی کودک است و واقعیتی که ایجاد می‌شود حاصلِ آن چیزی است که مادر بازتاب می‌دهد.

پذیرفته‌شدن توسط دیگری، ابتدا از پذیرفته‌شدن توسط مادر آغاز می‌شود و در خانواده و اطرافیان به تکامل می‌رسد. مادر به اندازه کافی خوب، فرزند خود را همان‌گونه که هست می‌پذیرد و دوست می‌دارد و اگر این رابطه دچار مشکل شود، فرد در بزرگسالی برای پذیرفته‌شدن و ارتباط با دیگری نمی‌تواند به شکل سالمی عمل کند. وقتی کودک با همان چیزی که هست توسط مادر دیده نشود، پس او در بزرگسالی نیز نمی‌تواند با همان چیزی که هست، مواجه شود.

از طرفی، نقش پدر نیز به‌وضوح حیاتی است. او باید «مراقب» رابطه بین مادر و نوزاد و تلاش‌های کودک برای یافتن خود در چشمانش باشد. کودک به چشمان پدر می‌نگرد تا هم خود را و هم بازتابی که از رابطه‌اش با مادر دارد را در آن ببیند. رابطه کودک با مادری که کمتر در دسترس است، احتمالاً به ایجاد تجربه‌ای عذاب‌آور و درونی از عدم‌اطمینان در مورد احساسات منجر می‌شود. وقتی اطمینان کودک از دیده‌شدن توسط مادر آسیب می‌خورد، دچار خلأ بزرگی شده که به تلاش‌های ناامیدانه برای ایجاد بدنی ایده‌آل می‌انجامد تا نگاه محبت‌آمیز دیگری را به همراه داشته باشد.

همچنین گاهی بدن نوزاد نه‌تنها از نگاه مادر نامطلوب است بلکه به چیزی برای رفتارهای خصمانه مادر نیز تبدیل می‌شود. مادر به نوزادش نگاه می‌کند و زشتی‌های خود را به او فرافکنی و سپس او را به‌خاطر عدم‌تطابق با ایده‌آلش محکوم می‌کند. اینجاست که کودک مجبور می‌شود تصویر تحریف‌شده‌ ایده‌آل مادر را بپذیرد و از آن چیزی که واقعاً هست، متنفر شود. در نتیجه با حمله‌ای خصمانه به آن تصویر بدی که توسط مادر درونی شده، به‌دنبال تغییرشکل یا برداشتن عضوی از بدن است. او می‌خواهد از این طریق احساسات ناخوشایندی که از مادر گرفته را تجربه نکند.

کد خبر: 58412

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 7 =