تمرکززدایی از تهران، گامی به سوی توسعه اشتغال

سال‌ها است در مقاطع زمانی مختلف از تمرکززدایی تهران صحبت می‌شود. از سال ۱۳۶۴ که موضوع انتقال پایتخت مطرح شد تا سال ۱۳۷۹ و سال ۱۳۸۸ که امکان‌سنجی انتقال مرکز سیاسی تهران طرح شد و نهایتاً سال ۱۳۹۴ قانون ساماندهی تمرکززدایی تهران تصویب شد. اما ارتباط این طرح‌ها با توسعه اشتغالزایی چیست و چگونه می‌توان با تمرکززدایی از پایتخت گامی در جهت توسعه اشتغال و کاهش بیکاری برداشت.

به گزارش آتیه آنلاین، هفته گذشته وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در سفر به استان همدان با اشاره به راکد ماندن برخی پروژه‌های استانی، تمرکزگرایی را عامل ایجاد لختی در سیستم دانست. احمد میدری با اشاره به پروژه‌های راکد مانند یک مجتمع صنعتی در منطقه کبودرآهنگ که از سال ۹۶ نیمه‌تمام مانده است، خواستار تصمیم‌گیری‌های مؤثر در سطح استان برای حل این مشکلات شد.

وزیر کار همچنین بر لزوم ساخت ورزشگاه‌های کارگری و استفاده از سرمایه‌های موجود تاکید کرد و گفت: باید دیدگاه خود را تغییر دهیم و بدانیم که کارها فقط در تهران پیش نمی‌روند. این مقام مسئول، تمرکزگرایی را عامل ایجاد لختی در سیستم دانست و بیان کرد: تصمیم‌گیری در شهرستان‌ها بسیار سریع‌تر است.

او با تاکید بر اینکه سرمایه‌گذاری دولت تنها راهکار نیست، افزود: دولت باید راه را باز کند، موانع را بردارد و زیرساخت‌ها را فراهم کند.

نکته‌ای که میدری پیرامون تمرکززدایی از مرکز به آن اشاره کرده، موضوع تازه‌ای نیست. مسئولان و سیاست‌گذاران کشور از دهه۴۰ تاکنون یعنی وقتی برای نخستین بار با تهیه طرح جامعی برای تهران به سازماندهی دوباره پایتخت اشاره شد، به دنبال تمرکززدایی از تهران بوده‌اند.

این سیاست در دهه‌های اخیر نیز دنبال شد و علاوه بر آن در سال۱۳۶۸ نیز طرح انتقال مرکز اداری و سیاسی کشور با هدف کمک به حل مشکلات تهران و توزیع متعادل جمعیت و توسعه اقتصادی به تصویب رسید. ضمن اینکه در قانون پنج‌ساله توسعه کشور نیز بر ضرورت تمرکززدایی از تهران تأکید شده است.

علاوه بر این در سال۱۳۹۴ طرح امکان‌سنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران به تصویب نمایندگان دوره نهم مجلس رسید و سه سال بعد نیز دولت آیین‌نامه اجرایی آن را تصویب کرد.

اما نکته اینجاست که تمامی شواهد و ارزیابی‌های کارشناسی نشان می‌دهد نه تنها تمرکزگرایی در تهران بزرگ کاهش نیافته بلکه تشدید هم شده است. اکنون شهر تهران با جمعیتی نزدیک به ۱۴ میلیون نفر در مرز انفجار قرار دارد و باید فکری برای آینده کرد.

مهاجرت سالانه ۱۰۰ هزار نفر به تهران

«اردشیر گراوند» جامعه‌شناس و پژوهشگر آمار و مسائل اجتماعی در این رابطه می‌گوید: ما با آفتی به نام نبود تعادل منطقه‌ای روبه‌رو هستیم به‌طوری که دارایی‌ها و نهاده‌های اقتصادی مستقر در تهران بزرگ هفت برابر سیستان‌وبلوچستان و سه‌چهار برابر نهاده‌های اقتصادی استان‌های کرمانشاه، ایلام، لرستان، خوزستان و آذربایجان غربی است. پس فرصت‌های اشتغال و تنوع شغلی در مجموعه شهری تهران به‌شدت بالا و به همان نسبت نیز فرصت‌های اشتغال و تنوع شغلی در استان‌های یاد شده و بسیاری دیگر از استان‌های کشور اندک است. در واقع فاصله دارایی و نهاده‌های اقتصادی تهران به اندازه‌ای است که حجم گسترده‌ای از جمعیت کشور را جذب می‌کند و به همین دلیل سالانه شاهد مهاجرت ۱۰۰هزار نفر به تهران هستیم.

به باور بسیاری از کارشناسان حوزه مدیریت شهری، مسأله اصلی تهران این است که سطح و شاخص‌های توسعه آن نسبت به سایر استان‌ها تفاوت فاحش دارد و به نوعی با عوارض پدیده ماکروسفالی یا بزرگ شهری روبرو است. این پدیده زمانی رخ می‌دهد که یک شهر از نظر حجم منابع و امکانات، گردش مالی و جمعیت به نسبت سایر شهرها در سطح بسیار بالایی قرار گیرد که نتیجه آن، توسعه نابرابر در سطح ملی- نه در سطح منطقه‌ای- است و همین موضوع موجب می‌شود افراد برای بدست آوردن فرصت‌های شغلی، درآمدزایی بیشتر و حتی امرار معاش، خودشان را به هر نحو ممکن به تهران وصل کنند. افزایش روزافزون جمعیت تهران و تعمیق شکاف اقتصادی و امکانات بین مرکز و مناطق پیرامونی از جمله عواقب بروز این پدیده است.

آثار احتمالی تمرکززدایی از تهران

جمع‌آوری اظهارنظرها و نکات مطرح شده از سوی برخی کارشناسان بیانگر آن است که تمرکززدایی از تهران، که به معنای انتقال بخشی از امکانات، منابع، جمعیت و فعالیت‌های اقتصادی به دیگر نقاط کشور است، می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر توسعه اشتغال‌زایی و ایجاد فرصت‌های شغلی بیشتر داشته باشد.

تمرکز امکانات اقتصادی و اداری در تهران موجب شده که بسیاری از فرصت‌های شغلی فقط در این شهر متمرکز باشند. حال آنکه با تمرکززدایی، فرصت‌های شغلی در استان‌ها و شهرهای کوچک‌تر افزایش می‌یابد و مهاجرت معکوس (بازگشت افراد از تهران به شهرهای دیگر) تقویت می‌شود؛ در نتیجه نرخ بیکاری در مناطق کمتر توسعه‌یافته نیز کاهش می‌یابد.

در عین حال باید توجه داشت که تمرکز بالا در تهران باعث ایجاد رقابت شدید برای مشاغل، بالا رفتن هزینه زندگی، و افزایش بیکاری پنهان شده و با تمرکززدایی بازار کار تهران متعادل‌تر می‌شود و امکان اشتغال پایدار برای بومی‌ها افزایش می‌یابد. این خود منجر به ارتقاء سطح کیفیت زندگی برای کارمندان و کارگران خواهد شد.

رشد اقتصاد منطقه‌ای دیگر مزیت تمرکززدایی از پایتخت است. با انتقال نهادهای دولتی، شرکت‌ها، یا صنایع به دیگر استان‌ها، زیرساخت‌ها در مناطق دیگر بهبود می‌یابند و بخش خصوصی در مناطق غیرمرکزی فعال‌تر می‌شود. در عین حال، صنایع بومی و محلی با توجه به پتانسیل منطقه تقویت می‌شوند (مانند گردشگری، کشاورزی، صنایع دستی).

تمرکززدایی همچنین می‌تواند با فراهم کردن امکانات و منابع دولتی در مناطق دیگر، زمینه‌ی رشد استارتاپ‌ها و کسب‌وکارهای محلی را فراهم کند تا به این ترتیب جوانان انگیزه بیشتری برای ماندن و فعالیت در شهرهای خود پیدا می‌کنند. کاهش نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی، توزیع عادلانه‌تر و همبستگی ملی و توسعه پایدار از دیگر مزایای اجرای طرح‌هایی است که تمرکززدایی از تهران را هدف قرار داده‌اند.

اما در کنار مزایای فراوان تمرکززدایی از تهران، اجرای این سیاست باید با ملاحظات دقیق و همه‌جانبه‌ای همراه باشد تا به نتایج مطلوب منجر شود و چالش‌های جدیدی ایجاد نکند. از جمله این ملاحظات می‌توان به ایجاد زیرساخت‌های لازم در مناطق هدف، تناسب جغرافیایی و اقتصادی، حمایت‌های هدفمند و بلندمدت، مشارکت محلی و تقویت سرمایه انسانی، تأمین خدمات عمومی هم‌سطح با تهران و ارزیابی و نظارت مستمر اشاره کرد.

ایجاد زیرساخت‌های لازم در مناطق هدف

بسیاری از شهرها و استان‌ها فاقد زیرساخت‌های کافی (حمل‌ونقل، اینترنت پرسرعت، آب، برق، امکانات آموزشی و بهداشتی) هستند. بنابراین باید این امکانات در سطح استاندارد و متوازن فراهم شود.

تناسب جغرافیایی و اقتصادی

تمرکززدایی نباید صرفاً جغرافیایی باشد؛ باید بر اساس مزیت‌های نسبی و ظرفیت‌های محلی انجام شود. مثلاً صنایع کشاورزی بهتر است به مناطق مستعد کشاورزی منتقل شوند، یا صنایع گردشگری به مناطق دارای جاذبه‌های طبیعی و تاریخی.

حمایت‌های هدفمند و بلندمدت

انتقال صرف اداره‌ها و شرکت‌ها کفایت نمی‌کند و باید حمایت‌های مالی، قانونی و فنی برای رشد پایدار کسب‌وکارها در شهرهای مقصد وجود داشته باشد. تخصیص مشوق‌های مالیاتی، وام‌های کم‌بهره، تسهیل صدور مجوزها، و حمایت از نوآوری در این زمینه می‌تواند کمک‌کننده باشد.

مشارکت محلی و تقویت سرمایه انسانی

سیاست‌ها نباید صرفاً از بالا به پایین اجرا شوند؛ بلکه باید با مشارکت مردم، نخبگان محلی، و بخش خصوصی همراه باشند. در این زمینه آموزش نیروی کار بومی، ارتقای مهارت‌ها و حفظ نخبگان در مناطق غیرمرکزی اهمیت بالایی دارد.

تأمین خدمات عمومی هم‌سطح با تهران

برای جذب جمعیت و سرمایه به شهرهای دیگر، باید سطح خدمات عمومی، آموزشی، درمانی و فرهنگی در آن‌ها افزایش یابد. چرا که بدون این خدمات، مردم تمایلی به مهاجرت معکوس یا ماندن در مناطق خود نخواهند داشت.

ارزیابی و نظارت مستمر

شاید یکی از مهمترین نکات در موضوع تمرکززدایی از پایتخت این باشد که تمرکززدایی باید تدریجی، مرحله‌ای و همراه با نظارت دقیق باشد و باید شاخص‌های روشنی برای سنجش موفقیت (مانند نرخ اشتغال، سطح خدمات، کاهش مهاجرت) طراحی و پیگیری شود.

مجموع این الزامات و راهبردها حاکی از آن است که تمرکززدایی از تهران، اگر با برنامه‌ریزی علمی، رویکرد منطقه‌محور، و ملاحظات زیرساختی و اجتماعی همراه باشد، می‌تواند زمینه‌ساز توسعه اشتغال، کاهش نابرابری و توزیع متوازن فرصت‌ها در کشور باشد. اما اجرای شتاب‌زده یا بدون پشتیبانی لازم، ممکن است منجر به اتلاف منابع، نارضایتی عمومی، یا تمرکز جدید در مناطق دیگر شود.

کد خبر: 80569

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 7 =