به گزارش آتیه آنلاین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی کمیته امداد، تا قبل از این که خدیجه، مغازه هنر دستیاش را راه بیندازد، همه فراموش کرده بودند که روزی روستای «لایین» شهرستان کلات نادری به جاجیمبافی معروف بود. بعد از این که خدیجه هنر را یاد گرفت و به دختران و بانوان روستا آموزش داد، ورق به شکل مثبتی تغییر کرد، در شرایطی که حالا هنر دست بانوان، ثبت ملی شده است. خدیجه اما در این راه تنها نبود، او برای رونق کارش، از وام اشتغالزایی کمیته امداد استفاده کرد.
او حالا با هنر جاجیمبافی به اقتصاد خانواده کمک میکند و حتی به دیگران هم آموزش میدهد و مهمتر این که جاجیمبافی به نام روستای لایین، ثبت ملی شده است.
سالهای قبل، خیلی دور، آن زمان که تکنولوژی مانند امروز، در زندگی روزمره رواج نداشت، بانوان روستای لایین شهرستان کلات نادر شهر مشهد، مشهور بودند به هنری دستی، به هنر جاجیمبافی که اتفاقا جاجیمهایش هم مشهور بودند. یک زمانی اصلا همه نام روستا را به همین هنر میشناختند؛ گذشت و گذشت تا زمانی که دیگر جاجیم و جاجیمبافی، از یاد دختران و بانوان روستا رفت.
امروز اما شرایط تغییر کرده است. خدیجه مانند بسیاری از اهالی روستا، به زندگی روستایی خودش، در کنار خانوادهاش زندگی را زندگی میکرد. یک روز معمولی، درست مانند روزهای دیگر، یک اتفاق جالب در روستا افتاد؛ خدیجه تعریف میکند که کلاسی در روستا برگزار شد و او به خاطر پر کردن اوقات فراغتش، در کلاس هنری شرکت کرد؛ جالب اما این است که کلاس هنری، کلاس جاجیمبافی بود، کلاسی که خدیجه و بسیاری از بانوان هم سن و سال او، تصویر مبهمی از آن را در ذهنشان داشتند، زمانی که مادرشان، جاجیمبافی میکرد. خدیجه و چند بانوی دیگر، به یاد دوران کودکی، خاطره بازی و در کلاس هم شرکت کردند. خدیجه تعریف میکند که بعد از این که در کلاسها هنری شرکت کرد، تصمیم گرفت که هنرش را ادامه دهد.
درست است که بانوان روستا یاد گرفتند که تار و پود جاجیم را در کنار هم بگذارند و فرشی ببافند، با این حال اما با چالش بزرگی مواجه بودند. جاجیمبافی، دار قالیبافی مخصوص خودش را دارد؛ داری که البته در روستا وجود نداشت. خدیجه اما تعریف میکند که همسرش، دست به چکش است و میتوانست دار مخصوص را درست کند و از آنجایی که خدیجه عاشق هنر تازه یاد گرفته بود، همسرش برایش دار جاجیم را درست میکند و او هم در خانه، در کنار کارهای خانه برای دل خودش، جاجیم میبافد. خیلی زود، جاجیمهای بافته شده، به فروش میرسد و اتفاقا، این فروش، به مذاق خدیجه و خانوادهاش خوش میآید. این بانوی هنرمند تعریف میکند که تصمیم میگیرد به صورت جدیتری به هنر جاجیمبافی نگاه کند.
خدیجه در کنار بافت جاجیم، آموزش را هم شروع میکند؛ دختران و بانوان روستا هم در کلاسهایش شرکت میکنند. از آن طرف هم، همسر خدیجه، دار جاجیمبافی را میساخت. کار آموزش و بافت این قدر رونق گرفت که خدیجه تصمیم مهمی گرفت، تصمیم گرفت که مغازهای راهاندازی کند و هنر دست بانوان روستا را در آنجا به فروش برساند. برای راهاندازی مغازه اما از کمیته امداد کمک گرفت. او میگوید که برای راهاندازی مغازهاش، وام کمیته امداد گرفت.
روزگار خدیجه حالا خوش است. او مغازه صنایع دستیاش را دارد؛ جایی که هم هنر دست بانوان هنرمند روستا در آن به فروش میرسد و هم جایی برای آموزش به دختران جوان دارد. خدیجه میگوید که هنرجویان زیادی دارد که برای او کار میکنند. قبل از این اما، مغازه این بانو، تبدیل به محلی شده است تا هنر فراموش شده جاجیمبافی دوباره احیا شود.
نظر شما