نگاهی به کاراکترهای «کارگری» در  چهلمین جشنواره فیلم فجر

ارائه نقش کارگر در برخی آثار جشنواره فیلم فجر شرایطی انتقاداتی به همراه داشته که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد.

مفهوم حقیقی هنر بدون شک در گام نخست، روشنگری و نمایش رخدادهایی است که شاید به بیان مستقیم و خطی نتواند اثرگذاری سودمندی بر باور بشر نکته سنج امروز داشته باشد. در واقع تولید آثار هنری به ویژه در جوامع امروزی که انواع داده‌ها و خوراک‌های رنگارنگ تبلیغاتی به واسطه دسترسی راحت به دنیای مجازی در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد، باید آینه‌ای دقیق و صریح و پاک از رخدادهای اجتماعی باشد. این تکاپو و تقلای اصلی آثار هنری است و اگر مسیری غیر از این برای هنر متصور شود، بیراهه‌ای است که تشخیص آن شاید گاهی چندان ساده نباشد و همه چیز را بر خلاف آنچه واقعیت دارد جلوه دهد.

در این میان سینما و هنر فیلمسازی به واسطه محبوبیتی که بین گستره عظیمی از مردم با سلیقه‌های گوناگون داشته و دارد، محرک و دست آویز خوبی است برای عمیق‌تر شدن شناخت مخاطب از بستر اجتماعی که، در آن روزگار می‌گذراند. شناختی که در وضعیت ماشینی امروزی و در روزهایی که زندگی سخت‌گیرانه‌تر از گذشته ما را به مقابله فرا می‌خواند، حیاتی و مورد نیاز است. 

این ضرورت و این درگیری غیر قابل چشم‌پوشیِ ذهن مخاطب با فیلمی که برای تماشای آن زمان سپری می‌کند، سبب می‌شود فیلمسازان با مسئولیتی خطیر و حساس روبه‌رو باشند. چرا که ممکن است با نمایش مغرضانه، بدخواهانه و یا اغراق آمیزِ حقایق، تاثیر بسزایی رویعقیده و برداشت مخاطبان و به موازات آن در بستر جامعه ایجاد کنند. تاثیراتی منفی که پیامد آن چندان ارزان تمام نخواهد شد و ممکن است منجر به خشم،  ناامیدی و یا انزوا در گروهی از افراد یک جامعه شود.

جشنواره چهلم فیلم فجر از همان ابتدای برگزاری و حتی شاید پیش از آغاز آن با حواشی متعددی دست و پنجه نرم ‌کرد. حواشی زردی که موجب شد بعضا نقد فیلم‌ها و بررسی درست و اصولی آثاری که شانس حضور در جشنواره را یافته بودند، به فراموشی سپرده شود و به جای نقدهای سازنده، شاهد اخباری باشیم که جز درگیری چند دقیقه‌ای مخاطب سینما، دستاورد دیگری نداشته  و به بدنه سینما کمکی نکند.

اگر بخواهیم نقدی موشکافانه نسبت به برخی آثار اکران شده در این دوره از جشنواره داشته باشیم؛ موضوعی که می‌توان به آن پرداخت بررسی ارائه تصویری است که در برخی فیلم‌های امسال از طبقه و قشر کارگر؛ روی پرده نقره‌ای نمایان شد و این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کرد که آیا به راستی طبقه کارگر که درصد زیادی از افراد جامعه ایران را در بر می‌گیرد، همان‌گونه هستند که در برخی آثار این روزهای جشنواره فجر به نمایش درآمده‌اند؟ 

به عنوان نمونه، می‌توان به فیلم «نگهبان شب» ساخته رضا میرکریمی اشاره کرد. فیلمی که محوریت اصلی قصه آن روایتی بود از کارگری جوان که درگیر برخی مسائل می‌شود که زندگی‌اش را دستخوش تحولاتی عجیب می‌کند. هرچند به این اثر تازه میرکریمی می‌توان ایراداتی از جمله روند کند روایت، زنجیره معیوب روابط علت و معلولی، شعارزدگی افراطی و ... وارد کرد و  از آن طرف، بازی‌های باروپذیر و یکدست، خلق سکانس‌های پرتنش و جذاب، کشش قصه و ... را نیز نقاط قوت این فیلم دانست. اما اگر نقد ریزبینانه این اثر را کنار گذاشته و به موضوع محوری مورد نظر خود برگردیم، به این پرسش می‌رسیم که آیا طبقه کارگر به همین شکلی که رضا میرکریمی در «نگهبان شب» نشان داده است، ساده لوحو اسیر بلاهت هستند؟  این سادگی و کم‌هوشی تا جایی پیش می‌رود که کارگر این قصه به سادگی و بدون هیچ علت موجهی، مورد سواستفاده کارفرمای خود که فردی از طبقه ثروتمند و سرمایه دار است، قرار می‌گیرد. این اصرار به ساده لوحی شخصیت «رسول» در تمام طول فیلم جاری است و به شدت مخاطب را به وادی همذات پنداری و حتی دلسوزی برای این قشر می‌کشاند. شاید رضا میرکریمی در این فیلم و در پردازش شخصیت نقش اول داستانش در تلاش بوده که «رسول» را انسانی اخلاق‌گرا نشان دهد، اما اگر واقع‌بینانه‌تر به لایه‌های این شخصیت خلق شده بنگریم، به جای اخلاق‌مداری، شاهدچیزی جز حماقت نیستیم. این نکته آنقدر پررنگ است کهما در تمام مدت تماشای فیلم نماینده طبقه کارگر را فردی مظلوم و ترسو می‌بینیم که به شدت تحت استثمار فردی از طبقه سرمایه‌داری قرار گرفته و کمترین اعتراضی به اینزیر یوغ ستم بودن نشان نمی‌دهد و انگار از کرامت انسانی هم رفته رفته فاصله گرفته است. 

اما نمونه دیگری از فیلم‌های اکران شده در جشنواره چهلم فیلم فجر که در نمایش طبقه کارگر غیر واقعی و اغراق آمیز عمل کرده است، می‌توان به فیلم «بی‌مادر» ساخته سید مرتضی فاطمی اشاره کرد. فیلمی که در آن باز هم زنی از طبقه کارگر به دلیل مشکلات مالی و برای مهیا کردن هزینه پیوند کلیه فرزندش تصمیمی می‌گیرد که ممکن است هم سلامتی‌اش را به خطر بیندازد و هم به وجهه اجتماعی‌اش ضربه محکمی وارد کند. «بی مادر» هم مانند دیگر آثار سینمای ایران نقاط ضعف و قوتی در دل خود دارد که به اعتقاد من نقاط ضعف آن کفه سنگین‌تری از ترازو را به خود اختصاص داده است. این فیلم در ارائه هدف مشخص، شخصیت پردازی، سوژه اولیه، پایان بندی و پرداخت به شدت ضعیف است. بازی‌های خوب پردیس پورعابدینی و پژمان جمشیدی، پرداختن به مفهوم مادرانگی از منظری تازه و خلق موقعیت‌های جذاب نکات مثبتی است که می‌توان در این فیلم به آن اشاره کرد.  در فیلم «بی‌مادر» شاید تمرکز و توجه و محوریت قصهپرداختن به مسئله کارگران و قشر ضعیف از منظر اقتصادی نباشد؛ اما روایت کردن اغراق‌آمیز و گل درشت فلاکت، درماندگی این قشر و اقدام‌های بی‌منطق و دور از عقلانیت و کوتاه آمدن‌های بی‌معطلی این شخصیت‌ها در مقابل خواسته‌ها و تمایلات طبقه ثروتمند، به شدت توی ذوق می‌زند و باز هم مخاطب را نه به ورطه تفکر که به دلسوزی با بی‌خردی و تسلیم‌شدگیِ قشر ضعیف می‌کشاند.

تماشای فیلم‌هایی مانند «نگهبان شب» و «بی‌مادر» این سوال را ایجاد می‌کند که در گذر سال‌هایی که بر سینمای این مرز و بوم گذشته است ؛چه بر سر کاراکتر «کارگر» آمده است که باید شاهد سقوطی تند و آشکار باشیم؟ سقوطی از کاراکتری به نام «نوبر» در روسری آبیِ رخشان بنی اعتماد تا «رسول» در نگهبان شبِ رضا میرکریمی و «مهروز» در بی مادر؟

پاسخ دلگرم کننده و یا شاید فریبنده‌ای که می‌توانیم در برابر این علامت سوال بنشانیم می‌تواند این باشد که مناسبات هر زمانه و مقتضیات روز جامعه ممکن است روایت‌های متفاوتی از قشر کارگر را در قاب سینما و یاهر اثر هنری دیگری نمایش دهد.

بدیهی است که نمی‌توان روی تاثیری که زمان و زمانه بر خلق هنر می‌گذارد چشم بست. اما اینکه در ساخت یک اثر هنری با تکیه بر هر ملحوظی که پشت تفکرات آفریننده‌ی آن نهفته است، سیاه‌نمایی و جعل و ناحق آشکارا بیان شود؛ به طور قطع قابل موجه‌سازی و دفاع نیست.

هر آینه مسلم است که جامعه معاصر ایران در چند سال بازپسین به طور مستمر گرفتار تغیّر و استحاله بوده و همچنان نیز بر مدار این دگرگونی‌ها گام بر می‌دارد؛ اما نشاندن هر مفهومی در موضع موثق و حقیقی خود، رسالتی است که بی گمان بر دوش هر هنرمندی نهاده شده است.

نباید فراموش کنیم که کارگران این مرز و بوم؛ روزگاری قریب به چهل سال پیش تنها با تکیه بر شجاعت، آگاهی و روشنگری دست به دست هم، صانع انقلابی شدند، که همین جشنواره فجر هر سال به پاس یادآوری‌اش برگزار می‌شود. کرامت انسانی این طبقه از جامعه نباید با عدم التفات و نگاهی تخریب‌گرانه به واسطه ساخت یک فیلم نادیده گرفته شود. در این بین و در روزهایی که جشنواره فیلم فجر گهگاه بستری برای این بی‌مهری به طبقه کارگر شده است، باید در نظر داشت که علاوه بر خرده‌ای که به فیلمسازان این آثار می‌گیریم؛ نوک پیکان انتقادات را هم اندکی به سمت افرادی نشانه بگیریم که این آثار را در چهلمین جشنواره پذیرفته‌اند و با صادر کردن مجوز وروداینگونه فیلم‌ها به جشنواره در فراهم شدن این بستر ایفای نقش کردند. شاید بهتر بود که این افراد نیز نگاه موشکافانه‌تری به این موضوع داشتند و کمی سخت‌گیرانه‌تر عمل می‌کردند.

همانا ساختن یک فیلم، حتی اگر هدفی جز سرگرم کردن مخاطب در دلش نداشته باشد، می‌تواند حقایق نهفته زیادی را نمایان کند و چه بهتر که این گاه در لفافه و گاه آشکارا بیان حقایق در کالبد معجزه‌ای به نام هنر، در مسیر تخریب و قضاوت قرار نگیرد. حتی اگر در زمانه‌ای زیست کنیم که طبقه کارگر زیر فشارهای سنگین امرار معاش، درمانده و تن داده به سختی با زندگی گلاویز باشند و این واقعیت را که انگار «تنها هدف زندگی این روزها فرار از معضلانت اقتصادی است» هر روز در لایه لایه‌ی جامعه لمس کنیم؛ در نهایت آنچه باید به آن اهتمام ورزید و پاس داشت؛ ارزش نهادن به مفهوم «شرافت» است. عنصری که هرگز نمی‌توان آن را از طبقه زحمت‌کشکارگران این مرز و بوم جدا دانست چرا که شرافت و کارگری همچون تار و پودی در هم تنیده شده است.

کد خبر: 47190

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 9 + 2 =