بهترین سیاست برای افزایش فرزندآوری رفع موانع است

امروزه جمعیت در ایران تبدیل به یک مسئله شده است. برخی از پیری جمعیت ایران نگران‌اند، برخی از کاهش نرخ زادولد می‌گویند و برخی درباره بسته‌شدن پنجره جمعیتی هشدار می‌دهند. در این‌باره با دکتر مسعود عالمی نیسی، رئیس مؤسسه تحقیقات جمعیت کشور به گفت‌وگو نشستیم. عالمی نیسی معتقد است با توسعه درمان ناباروری، بهبود وضعیت معیشت و ایجاد زیرساخت‌های اساسی زندگی برای جمعیت مجرد در سن ازدواج، انگیزه باروری ایرانیان افزایش می‌یابد. در ادامه این مصاحبه را می‌خوانید.

امروز مسئله جمعیت در کشور ما به‌عنوان یک بحران شناخته می‌شود. علل به وجود آمدن این وضعیت چیست؟ عده‌ای عوامل اقتصادی و عده‌ای سیاست‌های جمعیتی دهه ۷۰ در مورد کاهش جمعیت را مطرح می‌کنند، چه عاملی باعث شد که جمعیت جوان در کشور ما تبدیل به یک بحران شود؟
این یکی از سؤالاتی است که به‌ اندازه کافی در مورد آن پژوهش نشده و جزو کلان‌پروژه‌هایی است که در مؤسسه تحقیقات جمعیت تعریف کرده‌ایم و ان‌شاءالله بتوانیم به نتایج خوبی برسیم. بعد از بررسی آن مقطع زمانی که نرخ باروری شروع به کاهش کرده یعنی سال ۶۴ و سال ۶۸ که در برنامه اول توسعه به صراحت کاهش فرزندآوری مطرح شده، می‌توان شروع تنظیم خانواده را محاسبه کرد. در این سال‌ها جمعیت کشور با شیب تندی کاهش پیدا کرد. عوامل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و تقنینی یا مداخله‌ای دولت و مجلس در این کاهش جمعیت دخیل بود.
واقعیت این است که روندهای جهانی کاهش نرخ باروری پیش از سال ۱۳۶۴ در جهان وجود داشته و بعد از آن هم ادامه پیدا کرده است. قبل از انقلاب، پهلوی دوم سعی کرد برنامه تنظیم خانواده را در ایران اجرا کند. با نگاهی به قانون حمایت خانواده سال ۱۳۴۸ و نسخه اصلاح‌شده آن در سال ۱۳۵۳ می‌توانیم بگوییم که این برنامه شروع شد و تأسیس برخی مؤسسات جمعیت‌شناسی در دانشگاه شیراز و... هم از جمله اقدامات در این زمینه بود.
با وقوع انقلاب و آغاز جنگ این اقدامات متوقف شد. البته توفیق پهلوی دوم در این زمینه کم بود به‌طوری که نرخ باروری تنها از عدد ۷ به ۶ رسید. در دوره انقلاب تا آخر جنگ نیز این فعالیت‌ها کاملاً جزو موارد منفی بود و روحانیت و مردم در این موارد با شاه همکاری نمی‌کردند. بعد از جنگ فضای دیگری در کشور به وجود آمد. یک مؤلفه بسیار مهم در آن مقطع، مقاومت و نگاه مردم در زمینه فرزندآوری بود که جنبه دینی داشت. وقتی مراجع با این موضوع همراه می‌شوند، مقاومت مردم هم شکسته می‌شود. حضور مراجع باعث شد کار درست پیش برود. عده‌ای نگرش و نگاه صداوسیما راجع به فرزندآوری را مطرح می‌کنند که آن هم درست است. به ‌نظر من در آن زمان گلوگاه، گلوگاه دینی بود. مانند وضعیت امروز پاکستان که بحث تنظیم خانواده را دنبال می‌کند و یکی از مکانیسم‌هایی که مطرح می‌کند، همراه کردن روحانیت به‌عنوان یک گروه مرجع مهم است.
یکی دیگر از گروه‌های مرجع، اساتید دانشگاه‌ها هستند که آقای دکتر مرندی (وزیر بهداشت وقت) در مصاحبه‌ای گفتند که «همراهی اساتید دانشگاه خیلی حیاتی بود.» تنظیم خانواده در وزارت بهداشت طی برنامه مفصلی صورت گرفت. در واقع بانک جهانی وامی ‌را اعطا می‌کند و یکی از شروط اعطای این وام را اجرای برنامه تنظیم خانواده در ایران قرار می‌دهد. وزارت بهداشت با شبکه بزرگی از خانه‌های بهداشت و همراهی پزشکان به‌عنوان گروه مرجع کار خود را آغاز می‌کند. به‌طور کلی همراهی گروه‌های مرجع با این برنامه و همچنین اقدام مهم وزارت بهداشت در تأمین زیرساخت‌های پیشگیری، از عوامل تأثیرگذار در این زمینه بود. تا پیش از آن، وسایل پیشگیری خیلی فراهم نبود. در صورتی که بعد از آن مقطع، به‌سادگی و وفور در دسترس قرار گرفت، حتی عمل‌های پیشرفته بستن لوله‌های باروری در مردان و زنان (وازکتومی‌ و توبکتومی) نیز راحت انجام می‌شد.
باید توجه کرد که یکی از شروط هر اقدامی‌ تسهیل آن است. وقتی مراجع، پزشکان، صداوسیما و اساتید این مسئله را مطرح و فضا را این‌گونه ترسیم می‌کنند، فرد به‌سمت این امر سوق پیدا می‌کند. بنابراین یکی از برنامه‌های پیشرفته سیاست‌گذاری رفتار باروری در ایران، در آن مقطع اجرا شد. همچنین در کنار این عوامل، عوامل دیگری هم وجود دارد؛ حال اینکه آیا این عوامل به‌صورت خودبه‌خودی به وجود آمد و یا با برنامه قبلی بود، به نظرم بحث مفصلی را می‌طلبد. مثلاً در مورد موضوع مسکن، چون مسکن‌ها کوچک شد، خانواده‌ها ترجیح دادند فرزندان کمتری داشته باشند. سؤال این است که چرا مسکن باید کوچک‌تر می‌شد؟ صرف اینکه جمعیت بیشتر شد؟ اگر با فاصله به این بحث نگاه کنیم، بله ظاهراً این‌طور است اما دقیق که بنگریم در ایران متوسط تعداد طبقات به‌ازای هر واحد، دو و نیم طبقه است یعنی من و شما می‌توانستیم در تهران با همین مساحت و جمعیت در خانه‌ای زندگی کنیم که دو و نیم طبقه باشد. پس مشکل اصلی در توزیع مسکن است.
در سال ۶۴، نرخ باروری ۷/۶ دهم بود. در سال ۶۸، با تصویب قانون برنامه اول توسعه گفته شد که باید تا سال ۹۰ نرخ باروری را به عدد چهار برسانیم، در حالی که خیلی قبل از آن و در سال ۷۲‌، نرخ زادوولد به ۷/۳ دهم رسیده بود. در همان سال ۷۲ دوباره قانون تنظیم خانواده تصویب می‌شود که این عمل هم یکی از عوامل خواسته یا ناخواسته‌ای است که در کشور انجام شده است. در سال ۸۱ شیب نرخ جمعیت به ۸/۱ دهم یعنی به زیر نرخ جانشینی می‌رسد و در واقع مشکلات از آن مقطع شروع می‌شود.

آسیب‌های اجتماعی مثل طلاق، مهاجرت، افزایش سن ازدواج، تجرد قطعی زنان و... چه تأثیری روی شاخص‌های جمعیت می‌گذارد؟ بخصوص در زمینه مهاجرت که در ۱۰ سال گذشته بیشترین موج آن را شاهد بودیم و در زمینه طلاق که آمار آن بالاست؛ این آسیب‌ها چه تأثیری روی مسئله جمعیتی کشور داشته است؟
اثر طلاق، مرگ‌ومیر و مهاجرت در سن باروری به‌صورت مفهومی‌ است و این‌ها جزو عواملی هستند که بر روی نرخ باروری مؤثرند. اما در کشور ما سهم این عوامل چقدر مهم است؟ مثلاً در مورد مهاجرت، تا حدودی بدون‌توجه به واقعیت‌ها، فضاسازی رسانه‌ای شده است. در پژوهشی که اخیراً در مورد بحث مهاجرت هیأت‌علمی‌ها انجام دادیم، در ۴-۳ سال آخر با یک تخمین حداکثری، به این نتیجه رسیدیم که ۸۶ صدم درصد اعضای هیأت‌ علمی ‌مهاجرت می‌کنند. البته میانگین این آمار در فضای امروز جامعه بیشتر است. در آمار یونسکو ایران به‌لحاظ مهاجرفرستی رتبه مناسبی داشت. در حال حاضر مهاجرت به‌خاطر ارتباطات کشورها با هم بسیار زیاد شده و این امر خیلی طبیعی است. لذا در طرح این مسئله باید میزان مهاجرت ما را با کشورهای دیگر مقایسه کرد. به ‌نقل از آمار مطرح شده در یکی از جلسات وزارت خارجه، تعداد ایرانیان خارج از کشور بین ۸-۴ میلیون نفر است. یعنی حدود یک‌دهم و وضعیت این آمار در مقایسه با جمعیت آمریکا که حدوداً ۳۵۰ میلیون نفر جمعیت دارد، مشخص می‌شود. مثلاً آیا ۳۵ میلیون آمریکایی در خارج از آمریکا زندگی نمی‌کنند؟ و اگر این عدد باشد بحران محسوب می‌شود؟ بنابراین باید گفت ما در تعریف بحران مهاجرت سلیقه‌ای و رسانه‌ای عمل کرده‌ایم، لذا هنوز شخصاً به اقناع نرسیده‌ام. البته که شیب مهاجرت رو به افزایش و علل مهاجرت نگران‌کننده است. یکی از این علل، مسائل اقتصادی است که دردناک است، اما در مورد آمار بالای مهاجرت در ایران هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌ایم و آمار مهاجرت بالایی نداریم.در مورد مرگ‌ومیر جوانان در سن باروری، امید به زندگی در کشور ما بالای ۷۰ سال است و جزو کشورهایی هستیم که در این زمینه آمار خوبی داریم. طلاق را نیز بر مبنای دو شاخص بررسی کرده‌ایم؛ نسبت تعداد طلاق در جمعیت ثابت و نسبت طلاق به ازدواج.
تعداد طلاق‌ در سال ۱۳۵۸، ۲۱ هزار و ۴۷۰ و در سال ۱۳۹۵، صد و ۸۱ هزار و ۷۰ بوده و ۹ برابر شده است. به‌ازای هر هزار خانوار در سال ۶۵، ۶۴/۳ طلاق داشتیم و در سال ۹۵، این آمار ۴۸/۷ بوده که حدوداً دو برابر شده است. اگر آمار طلاق را از لحاظ خانواده بررسی کنیم، ۴۷/۴ در سال ۶۵ به ۰۸/۸ صدم در سال ۹۵ رسیده و این آمارها نشان می‌دهد که طلاق افزایش یافته است.
در مورد بالارفتن میزان آمار طلاق، یکی از مشکلات جدی ما ناپایدارتر شدن خانواده‌هاست. هر چقدر نهاد خانواده مستحکم‌تر باشد، افراد سازگاری بیشتری با هم پیدا می‌کنند، اما وقتی که ارزش هدف‌های فردی مانند موفقیت‌های حرفه‌ای، پولدارتر شدن و گرفتن پست و مقام مهم‌تر از خانواده شود، خانواده با تلنگری از هم می‌پاشد. این یک عامل مهم فرهنگی است که نسبت به گذشته بیشتر شده است. قطعاً همه این‌ها در مسئله جمعیت مؤثرند اما فکر می‌کنم در حال حاضر هنوز عوامل اصلی این موارد نیستند.
در حال حاضر ۱۱.۶ دهم میلیون مجرد در سن ازدواج داریم که ازدواج نکرده‌اند. اگر نصف این‌ها ازدواج کنند و نصف کسانی که ازدواج کرده‌اند فرزنددار شوند، قریب یک‌ونیم میلیون فرزند خواهیم داشت. از طرف دیگر سه‌ونیم میلیون خانواده نابارور داریم که باید با توسعه مراکز حمایتی مشکلات آن‌ها حل شود. با همین اصلاحات کوچک می‌توانیم معضل سالمندی یا مسئله سقط‌جنین که بر اساس آخرین برآورد وزارت بهداشت بین ۳۰۰ هزار تا یک میلیون و ۱۰۰ هزار مورد در سال وجود دارد را حل کنیم. اگر از ۱۰ درصد ۳۰۰هزار سقط‌جنین هم بتوان پیشگیری کرد ۳۰ هزارتا می‌شود. بنابراین به یک سیاست‌گذاری کامل و هدفمند نیاز داریم.

مسئله پنجره جمعیتی چیست؟ راجع به بسته‌شدن پنجره جمعیتی توضیح دهید؟
پنجره جمعیتی ربطی به جمعیت ندارد، بلکه مفهومی ‌است که به‌ غلط رواج پیدا کرده و درباره امکان‌پذیری جمعیت کشور به کار برده می‌شود. در واقع این یک مفهوم اقتصادی است. اگر می‌توانستیم نموداری ترسیم کنیم به این شکل است که دو نمودار با هم جلو می‌رود؛ یکی، نمودار مربوط به سنین جوان‌تر و یکی نمودار مربوط به سنین بالاتر. وقتی سنین بالا نسبت‌شان کمتر می‌شود، فضایی را ایجاد می‌کند که به آن پنجره گفته می‌شود. بعد از مدتی که جامعه به‌سمت سالمندی می‌رود، نسبت‌ افراد با سن بالا بیشتر می‌شود و نمودار برای کسانی که در سن کار هستند پایین می‌آید. این بازه وقتی بسته می‌شود، اصطلاحاً گفته می‌شود پنجره جمعیتی بسته شده است.
بر اساس روندی که پیش رو داریم، تقریباً ۵ الی ۶ سال آینده این نسبت کاهش پیدا می‌کند، یعنی نیروی کار فعال به ‌اندازه کافی نخواهیم داشت و نسبت نیروی فعال ما به کل جمعیت کم می‌شود. حال آیا معنای آن این است که نمی‌توانیم از پس معضل جمعیت بربیایم؟ خیر. باید توجه داشت که نیروی کار فعال هم مرد است و هم زن و سن فعالیت با سن باروری متفاوت است.
سن باروری به‌ویژه در بین زنان ۱۵ تا ۴۵ سال و سن فعالیت ۱۸ تا ۶۴ سال است. این دو هیچ تناسبی با هم ندارند، اما در رسانه و از طرف کسانی که اطلاعات کمتری دارند خیلی برجسته شد و حتی گفتند این سیاهچاله جمعیتی است. در حالی که آنچه ظرفیت بالقوه یک جمعیت را برای اصلاح و جوان‌سازی خودش نشان می‌دهد، نسبت زنانی است که در سن باروری قرار دارند. هرچقدر درصد این زنان در کل جمعیت زنان کمتر باشد امید اصلاح آن کمتر می‌شود. با ظرفیتی که داریم، اگر نرخ باروری را تا سال ۱۴۲۰ به‌تدریج طی ۲۰ سال از عدد کنونی ۸/۱ دهم به ۴ برسانیم، سالی حدوداً ۱۰۰ هزار تولد بیشتر می‌شود. در آن صورت در سال ۱۴۳۰ از بحران سالمندی عبور می‌کنیم.
درست است که ۳۰۰ هزار سقط‌جنین، ۶/۱۱ دهم میلیون مجرد در سن ازدواج و ۵/۳ میلیون نابارور داریم که فقط سالانه صد هزار نابارور به آن‌ها اضافه می‌شود، اما من برخلاف خیلی‌ها که این مسئله را تهدید می‌دانند، آن را ظرفیت می‌دانم. خیلی از خانواده‌های نابارور دل‌شان می‌خواهد بچه‌دار شوند فقط باید تحت‌درمان قرار بگیرند. ۴۶هزار ماما در کشور داریم که اگر هریک از آنان، جلوی یک سقط‌جنین را بگیرند می‌شود ۴۶ هزار تولد، یعنی نصف آن ۱۰۰ هزار نفری که نابارورند.
از این دست اقدامات زیاد می‌شود انجام داد. اگر در مدت ۲۰ سال نرخ باروری را به عدد چهار برسانیم خوب است و این عدد به‌ هیچ عنوان تخیلی نیست. سیاست‌های کلی برنامه هفتم روی ۵/۲ بسته شده که عدد خوبی است و با طی همین روند می‌توانیم آن را به‌دست آوریم. شرط رسیدن به این امر در واقع اقدامات کوتاه‌مدت، میان‌مدت و طولانی‌مدت متناسب است. عده‌ای مسائل اقتصادی را مطرح می‌کنند که جزو اقدامات میان‌مدت و طولانی‌مدت است. اگر منتظر بمانیم که مسائل اقتصادی حل شود به نتیجه نمی‌رسیم، اما در مورد مسائلی چون سقط‌جنین و ناباروری می‌توانیم با برداشتن یک‌سری موانع مشکل را حل کنیم. باید روی این موضوع، اقدامات عاجلی انجام شود.

آیا جمعیت ایران در حال پیر شدن است؟ این پیر شدن چه پیامدهایی برای کشور دارد؟ از چه طریقی می‌شود جلوی پیری جمعیت را گرفت؟
من جامعه ایرانی را به یک گلوله سربی بزرگ تشبیه می‌کنم که قصد داریم آن را از یک سربالایی با زور و فشار بالا ببریم. تصور عمومی این است که جامعه ایرانی بچه نمی‌خواهد و ازدواج نمی‌کند. برای همین ما باید به افراد امکانات بدهیم و کار فرهنگی بکنیم تا در مخیله افراد جا بیندازیم بچه خوب است و آن‌ها به فرزنددار شدن ترغیب شوند. این امری هزینه‌بر و زمان‌بر است.
مطالعات در مورد جامعه ایرانی نشان می‌دهد که ۸۸ درصد جوانان مجرد در سن ازدواج تمایلی به ازدواج ندارند و ۵/۲ یا حتی بالای ۳ درصد تمایل به داشتن فرزند دارند. اشکال وارد به این مطالعات این است که فرض کنید شما در شهر بمباران شده حلب در سوریه از مردم سؤال کنید که چقدر به مسکن نیاز دارید؟ در جواب گفته می‌شود که من باید خودم را نجات بدهم. اینجا هم وقتی فرد درآمد کافی و شرایط مناسب شغلی ندارد، حرف از بچه زده شود، با ذهنیتی که دارد می‌گوید که تمایل به فرزندار شدن ندارد.
با اعمال این کنترل‌ها، ذهنیت مخاطب در یک شرایط عادی قرار می‌گیرد، یعنی وقتی فرد مسکن دارد و شرایط مطلوبی دارد، به‌نظر می‌رسد تمایل به فرزندآوری در جامعه ایرانی حتی به بالای سه درصد برسد. اصولاً انسان بچه دوست دارد و با وجود بچه شور و نشاط در او ایجاد می‌شود. میزان زمانی که برای بچه‌ها می‌گذاریم، اینکه چرا پدر دو شغل دارد و مادر کار می‌کند، یعنی هنوز پایه‌های خانواده‌محوری در فرهنگ ایرانی قوی است. این یک ظرفیت بزرگ است بنابراین باید این سیاست را با پتانسیل جامعه جلو برد نه با پتانسیل و یا تزریق بیرونی. این‌ها به درد جامعه غربی می‌خورد که فرهنگ آن به‌شدت تغییر کرده است.
کشورهای اروپایی و آمریکایی اساساً برنامه تنظیم خانواده را اجرا نکردند، اما وضع جمعیت آمریکا از اروپا هم بهتر است. ما این برنامه را اجرا کردیم. آن‌ها با تغییرات فرهنگی دچار گرفتاری شدند و اقدامات حمایتی انجام دادند. در این جوامع با وجود پایه اقتصادی، اقدامات حمایتی و اثرگذار انجام می‌شود، در حالی که در کشور ما، فرد شغل مناسب و امکانات کافی در اختیار ندارد و بدون تأمین‌ نیازهای اولیه افراد (شغل، مسکن...) می‌خواهیم از فرد حمایت کنیم و انتظار داریم که آن حمایت تأثیر بگذارد. در صورتی که پتانسیل درونی جامعه را در نظر نگرفته‌ایم. ما باید به سراغ موانع برویم؛ بهترین سیاست برای افزایش فرزندآوری رفع موانع است.

کد خبر: 61191

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 7 =