حاشیه‌های ناتمام ۱۲ میلیاردی

برپایی حراج تهران و در مرکز آن فروش ۱۲ میلیارد تومانی نقاشی آیدین آغداشلو حاشیه‌هایی داشت که هنوز ادامه دارد.

به گزارش آتیه آنلاین، حراج تهران  که بازار اصلی فروش آثار هنرهای تجسمی ست، شامگاه ۲۶ دی در هتل پارسیان آزادی تهران برگزار شد و مجموع فروش ۸۷ میلیارد و ۹۴۲ میلیون تومان را رقم زد. اما رسیدن به این میزان فروش با شائبه های بسیاری مواجه شد؛ در این حراج و در یک اتفاق پیش بینی ناپذیر اثر «خاطرات امید» از آیدین آغداشلو که با قیمت یک میلیارد و ۲۰۰ تا یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان عرضه شده بود، در نهایت با قیمت ۱۲ میلیارد تومان به فروش رسید و توانست هم رکورد گران‌ترین اثر به فروش رسیده در این حراج و هم عنوان گران ترین اثر فروخته شده در تمام ادوار حراج تهران را کسب کند.

 اتفاقی که به گفته علیرضا سمیع‌آذر، مدیر حراج تهران «نه‌تنها برای من، بلکه برای خود آقای آغداشلو هم به شدت تعجب‌آور بود».

در واقع در دوره های پیشین حراج تهران نیز آثار آیدین آغداشلو ارائه شده بود اما این آثار به قیمتی نزدیک به برآورد حداقلی یا حداکثری به فروش می رسید اما این بار اثر آغداشلو بیش از ۱۰ برابر برآورد اولیه چکش خورد و در همین راستا همه بحث های گذشته درباره آغداشلو دوباره مطرح شد و اتهام هایی مانند پولشویی که در گذشته درباره حراج تهران مطرح می شد دوباره شدت گرفت.

یکی دیگر از ابهامات این حراج به کپی بودن اثر آیدین آغداشلو باز می گردد و برخی معتقدند این اثر نوعی کپی برداری از ایده بوتیچلی است؛ اتهامی که در گذشته نیز به تعدادی از دیگر آثار آغداشلو هم زده شده اما درمورد تعریف علمی اقتباس، الهام یا کپی کردن و مصداق های آن و اینکه اثر آغداشلو در کدام دسته قرار می گیرد، اتفاق نظری وجود ندارد.

در واقع سیزدهمین دوره حراج آثار هنری تهران را می توان بدون شک یکی از پر حاشیه ترین دوره های برگزاری آن دانست که حواشی و واکنش های زیادی  درمیان افکار عمومی به وجود آورده و حالا آیدین آغداشلو بعد از مدت‌ها سکوت، درباره مسائل ماه‌های اخیرش به‌خصوص درباره تابلوی ۱۲ میلیارد تومانی که اتهامات زیادی را متوجه او کرد توضیح داده است.

 آیدین آغداشلو جواب منتقدانش را داد

 این هنرمند با انتشار ویدیویی در صفحه اینستاگرام خود که ۱۰۴ هزار دنبال‌کننده دارد، درباره سبک این تابلوی ۱۲ میلیاردی و اتهام کپی‌کاری که در این مدت به کرات مطرح شده توضیحاتی داده که بدین شرح است:

«چندی پیش خبری را خواندم درباره‌ی یک تابلوی #ساندرو_بوتیچلی که در حراج سادبیز نیویورک به قیمت ۹۲ میلیون دلار به فروش رفته. بوتیچلی نقاش دوره‌ی رنسانس ایتالیا و یکی از بزرگترین نقاشان تمامی تاریخ هنر است. آثارش در مهم ترین موزه‌های دنیا قرار دارند که شاید مهم‌ترین آنها را بشود در «اوفیتزی» فلورانس سراغ کرد. اما جدای از این خبر، یادداشت‌هایی که برخی از خواننده‌های ایرانی پای آن گذاشته بودند برایم شگفت‌انگیز بود و از جهل رایجی حکایت می‌کرد که کسی هم جلودارش نیست!

یک بار نوشتم رسانه‌های مجازی مساوی کننده‌های تعیین کننده زمانه‌ی ما هستند. هر صاحب موبایلی با هر کسی در هر جای جهان مساوی است. این نکته‌ی مهمی است، اما مهم‌تر این که در پشت دستان پرتاپ کننده‌ی چنین نوشته‌هایی، چه معنایی خوابیده؟ و مگر جز این است که از زیر فشار تحقیر، نسلی تحقیر کننده پدید می‌آید که وقت‌هایی پشت نام‌ها و صفحات جعلی پنهان می‌شود تا دق‌دلی خالی کند و در تخریب بناهایی که با رنجِ دستان اهل تکلیف، آجر به آجر بالا آمده مسابقه دهد!

اما حیف نیست درنیابند که اعتبار فرهنگ و هنر تا به چه مقدار و میزان و ارتفاعی است؟ و آیا هنوز هم به قول نیکولو ماکیاولی − همشهری و هم عصر بوتیچلی − هدف وسیله را توجیه می کند؟ و آیا درست نیست اگر این همه جوان خدنگِ بی‌خبر از حال روزگار، به جای زشت نویسی، یاد بگیرند مطالعه کنند و دریابند که فرضاً یک کتاب خطی پانصد ساله‌ی ایرانی، یا نقاشی «تک چهره ی مرد جوان با قابی مدور» بوتیچلی، اوج میراث درخشان حافظه‌ی انسان فرهیخته و متمدن است، و بدانند که انسان بی‌حافظه‌ی تاریخی و فرهنگی، محکوم به فناست.

از جوانی عاشق این نقاشی بوتیچلی بودم. بعد از انقلاب که عزل شدم و فراغت بیشتری پیدا کردم بازسازی‌اش کردم و به جای قاب مدور دستی را نقاشی کردم مجروح و خون آلود و باندپیچی شده که انگار تیغه‌ی شمشیری را محکم چسبیده بود تا کشته نشود. این نقاشی را در مجموعه‌ی «خاطرات انهدام» و در سبک معمول‌ام − اثر هنری اقتباسی derivative artwork؛ شیوه‌ای رایج در جهان که از ۱۳۵۲شروع کرده بودم کارکردم. نقاشی را تا چند سالی داشتم و بعد فروختم، تا چهار سال پیش که در حراج بونامز لندن دوباره به فروش رفت. اما مجموعه خاطرات انهدام من بازسازی آثار نفیسی بود از نگارگری‌ها، قطعات خطی، ظرف‌های مینایی، تابلوهای رنسانسی، که مچاله و مضمحلشان می‌کردم؛ به نشانه‌ی گذر زمان و ستمی که ارزش و زیبایی را منهدم می‌کند.

چندی پیش خبری را خواندم درباره‌ی یک تابلوی #ساندرو_بوتیچلی که در حراج سادبیز نیویورک به قیمت ۹۲ میلیون دلار به فروش رفته. بوتیچلی نقاش دوره‌ی رنسانس ایتالیا و یکی از بزرگترین نقاشان تمامی تاریخ هنر است. آثارش در مهم ترین موزه‌های دنیا قرار دارند که شاید مهم‌ترین آنها را بشود در «اوفیتزی» فلورانس سراغ کرد. اما جدای از این خبر، یادداشت‌هایی که برخی از خواننده‌های ایرانی پای آن گذاشته بودند برایم شگفت‌انگیز بود و از جهل رایجی حکایت می‌کرد که کسی هم جلودارش نیست!

یک بار نوشتم رسانه‌های مجازی مساوی کننده‌های تعیین کننده زمانه‌ی ما هستند. هر صاحب موبایلی با هر کسی در هر جای جهان مساوی است. این نکته‌ی مهمی است، اما مهم‌تر این که در پشت دستان پرتاپ کننده‌ی چنین نوشته‌هایی، چه معنایی خوابیده؟ و مگر جز این است که از زیر فشار تحقیر، نسلی تحقیر کننده پدید می‌آید که وقت‌هایی پشت نام‌ها و صفحات جعلی پنهان می‌شود تا دق‌دلی خالی کند و در تخریب بناهایی که با رنجِ دستان اهل تکلیف، آجر به آجر بالا آمده مسابقه دهد!

اما حیف نیست درنیابند که اعتبار فرهنگ و هنر تا به چه مقدار و میزان و ارتفاعی است؟ و آیا هنوز هم به قول نیکولو ماکیاولی − همشهری و هم عصر بوتیچلی − هدف وسیله را توجیه می کند؟ و آیا درست نیست اگر این همه جوان خدنگِ بی‌خبر از حال روزگار، به جای زشت نویسی، یاد بگیرند مطالعه کنند و دریابند که فرضاً یک کتاب خطی پانصد ساله‌ی ایرانی، یا نقاشی «تک چهره ی مرد جوان با قابی مدور» بوتیچلی، اوج میراث درخشان حافظه‌ی انسان فرهیخته و متمدن است، و بدانند که انسان بی‌حافظه‌ی تاریخی و فرهنگی، محکوم به فناست.

از جوانی عاشق این نقاشی بوتیچلی بودم. بعد از انقلاب که عزل شدم و فراغت بیشتری پیدا کردم بازسازی‌اش کردم و به جای قاب مدور دستی را نقاشی کردم مجروح و خون آلود و باندپیچی شده که انگار تیغه‌ی شمشیری را محکم چسبیده بود تا کشته نشود. این نقاشی را در مجموعه‌ی «خاطرات انهدام» و در سبک معمول‌ام − اثر هنری اقتباسی derivative artwork؛ شیوه‌ای رایج در جهان که از ۱۳۵۲شروع کرده بودم کارکردم. نقاشی را تا چند سالی داشتم و بعد فروختم، تا چهار سال پیش که در حراج بونامز لندن دوباره به فروش رفت. اما مجموعه خاطرات انهدام من بازسازی آثار نفیسی بود از نگارگری‌ها، قطعات خطی، ظرف‌های مینایی، تابلوهای رنسانسی، که مچاله و مضمحلشان می‌کردم؛ به نشانه‌ی گذر زمان و ستمی که ارزش و زیبایی را منهدم می‌کند. »

کد خبر: 8479

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 3 =