تمام زوایای مرگ دانش‌آموز ۱۱ ساله بوشهری؛ از شایعه تا واقعیت

" دانش‌آموز بوشهری به علت نداشتن گوشی هوشمند خودکشی کرد. " می‌توانم واکنش شما را بعد از خواندن این تیتر کوتاه حدس بزنم. این روزها که مدارس و کلاس‌ها آنلاین دنبال می‌شود، کمتر کسی خواهید یافت که از رابطه میان نداشتن گوشی و خودکشی و ربط آن به یکدیگر صحبت نکند. تمام حادثه در همین یک خط کوتاه خودش را نشان می‌دهد.

مرگ محمد مهدی موسوی‌زاده نوجوان یازده ساله دیری این روزها سر و صدای زیادی به پا کرده و فضای مجازی و رسانه‌ها هر روز خبری جدید از این حادثه می‌دهند. در کنار منابع معتبر، گروه‌های دوستانه و ... فعال شده و مطالب جدیدی در این خصوص منتشر می‌کنند. هر پیامی احساسات دیگران را بیشتر نشانه بگیرد، بازی را می‌برد. اما به چه قیمتی؟ آتیه‌آنلاین تصمیم گرفت از فضای مجازی به دنیای واقعی رجوع کند. با مدارک و شواهد، هر نهاد و سازمانی را که مورد هدف قرار گرفته وارد گزارش کردیم تا آنچه بیان شد بدون قضاوت شرحی کامل و البته با پایانی باز باشد بر ماجرا...

سکانس اول: یکشنبه شوم

خبر به سرعت نور در فضای مجازی منتشر شد. مانند همه خبرهایی که روح و روان آدم را نشانه می‌گیرند. می‌گویند محمد مهدی نوجوان ۱۱ ساله بوشهری خودش را کشته. حلق‌آویز کرده. دانش‌آموزی که گوشی ندارد. از فضای مجازی جز برنامه شاد چیزی نمی‌داند اما فکر می‌کند با فریاد، پرخاشگری و حتی خودکشی یا شاید خودزنی، می‌تواند به آن‌چیزی که می‌خواهد برسد. اینها را فضای مجازی می‌گوید. پسر بچه متین و آرام که خودش را نمی‌کشد. می‌گویند در آشپرخانه قدیمی‌شان خودش را حلق‌آویز کرده. شاید فکر می‌کرد بعد از خودکشی نمی‌میرد. شاید خیال می‌کرد زنده می‌ماند و به آرزوی دیرینه‌اش می‌رسد. اما چرا بی‌صدا، آن هم در پستوی خانه دست به این کار می‌زند؟ به گفته کسانی که خانه‌شان را دیده‌اند، کسی آنجا زندگی‌اش را تمام می‌کند که دلش زنده ماندن را نخواهد. همسایه‌ها می‌گفتند صدای گریه‌اش می‌آمد. گریه‌اش برای دوچرخه بود. عده‌ای می‌گفتند گوشی می‌خواست. بعضی‌ها هم داد و فریادهایشان را هر روزه می‌دانستند.

ذهنیت‌ها زمانی شکل می‌گیرد که عکسش منتشر می‌شود. معصوم، بی‌گناه مثل تمام پسر بچه‌های یازده ساله. ناخودآگاه بغض می‌کنی نه برای دلیل‌هایی که برای فوتش می‌آورند. فقط برای آن لحظه‌ای که دستت را می‌گذاری روی گلویت و با خود می‌گویی یعنی کی نفسش قطع شد؟ برای نجات خودش دست و پا زد؟ کسی نبود به دادش برسد؟ پشیمان نشده بود؟ امان از زمانی که وسط یک تصمیم پشیمانی و راه برگشتی نیست. مگر اتفاقی، حادثه‌ای یا معجزه‌ای... معجزه‌ای که برای محمدمهدی نبود.

به جز انتشار یک تیتر خبر و اعلامیه‌اش، به این موارد فکر کرده بودیم؟ عمق فاجعه را زمانی می‌شود درک کرد که خود را آنجا ببینی. شرایط یک مادر را کسی درک می‌کند که جوان از دست داده. وای از لحظه‌ای که اشک خشک می‌شود، چشم بی‌روح می‌شود. دلت می‌خواهد یک گوشه بنشینی و زل بزنی به دیوار ترک خورده خانه و مدام صدایش در گوشت زنگ بزند. آخ از صدایش... تازه با خود می‌گویی کاش زمان به عقب برمیگشت. کاش بود. یکشنبه بیستم مهرماه ۹۹؛ برخلاف تمام یکشنبه‌های پاییز هر سال هر ثانیه‌اش صبر آدم را لبریز می‌کند برای گذشتن.

به شب نرسیده، پیامی از خانم معلم «محمد مهدی» دست به دست می‌چرخد. از این کانال و گروه به آن یکی. درعرض چند ساعت کل ایران و شاید دنیا را تکان می‌دهد. متنی بدون اسم، امضا و منبعی معتبر. اما خواندنش خالی از لطف نیست، با این مضمون: «داشتم عکس‌های فعالیت‌های بچه‌ها در گروه (شاد) را نگاه می‌کردم تا با پیام‌ها کلیپ بسازم. پیام سید محمد را دیدم که می‌گفت؛ اجازه گوشی من خرابه، اجازه گوشی من عکس نمی‌گیره، فیلم ارسال نمیکنه... سید محمد از دنیا رفته و و من الان نشستم پای گروه بدون تدریس، بدون تکلیف... از این به بعد کی وسط تدریس ریاضی بپره و بگه من گوشیم خرابه، کی بعد از وویسای روخوانی فارسی بچه‌ها بگه من نمیتونم وویس بذارم. کی بعد از کنفرانسهای مطالعات بچه‌ها بگه خانم معلم عزیزم من چطوری فیلم ارسال کنم؛ الان کی و چطوری منو آروم کنه و الان میفهمم که روزگار ازین سخت تر هم هست؛ سخت تر از نداشتن گوشی، نداشتن صاحب گوشیه. »

سکانس دوم: تکذیب خودکشی به خاطر گوشی توسط آموزش و پرورش

آموزش و پرورش اطلاعیه می‌دهد. روابط عمومی این اداره کل، خودکشی این دانش‌آموز به دلیل دسترسی نداشتن به تلفن همراه و کلاس‌های مجازی را رد کرده و گفته از فروردین ماه یک گوشی توسط مدیر مدرسه در اختیار او قرار داده شده و او تا آخرین ساعات پیش از اقدام به خودکشی نیز در شبکه شاد فعالیت داشته است.

در متن کامل این اطلاعیه آمده است: "با توجه به تحقیق و بررسی‌های میدانی و جمع‌آوری مستندات مربوط اعلام می‌دارد، نامبرده از روز بازگشایی مدارس در ۱۵ شهریور ماه تا روز حادثه بنا به درخواست ولی دانش‌آموز با توجه به شرایط متاثر از کرونا در مدرسه حضور نداشته و کار آموزشی خود را از طریق شبکه شاد با تلفن همراهی که توسط شخص مدیر مدرسه در فروردین ماه ۹۹ به ایشان اهدا شده بود، انجام می‌داد. تا آخرین ساعات روز حادثه در سامانه شاد به صورت فعال و در کلاس‌های درس مجازی آنلاین انجام می‌داده که تمامی مستندات، اعم از فایل‌های صوتی، تصویری، تکالیف و تمرین‌های درسی دانش‌آموز در گروه درسی موجود می‌باشد، برخی از این مستندات برای تنویر و اطلاع افکار عمومی به پیوست می‌باشد. ضمنا نامبرده جزء دانش‌آموزان بی‌بضاعت و کم‌برخوردار بوده که در سال‌های تحصیلی به صورت مکرر مورد حمایت مدرسه و انجمن اولیا و مربیان آموزشگاه بوده است و خانواده نامبرده این موضوع را تایید می‌کند.»

تماس برقرار می‌شود. مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش استان بوشهر دریچه‌ای جدید برایمان باز می‌کند. مجید اجرایی از عملکرد مثبت آموزش و پرورش بر اساس مدارک و مستندات ارائه شده می‌گوید. به اعتقاد این فرد رسانه‌ای، ارتباط میان مدرسه و دانش‌آموز فوت شده، بیشتر از آنکه مربی و شاگرد باشد، پدر و پسری بود. درس‌خوان و منضبط. آرام و بدون سر و صدا. به گفته او، در همه سال‌هایی که محمد مهدی درس می‌خوانده، این سازمان یک ریال نیز از او نگرفته است و با توجه به شناختی که از او و خانواده‌اش داشتند، حمایت می‌کردند.

به گفته اجرایی، مدیر مدرسه ماه‌های اول سال جاری، گوشی دست دومی برای محمد مهدی خریده بود. از هزینه‌ شخصی به خاطر دل خودش و علاقه‌ای که به این دانش‌آموز خوبش داشت.

به اعتقاد او، رسانه‌ها در این جریان عجولانه و یک طرفه قضاوت کردند. گزارش‌های منتشر شده جامعیت لازم را نداشت و ممکن است در آینده‌ای نزدیک هزار اتفاق دیگر بیفتد.

او مسئله گوشی را فرعی‌ترین قسمت ماجرا می‌داند و از عملکرد آموزش و پرورش سخن می‌گوید. اجرایی وظیفه آموزش و پرورش را آموزش رایگان دانسته و معتقد است: «در قسمت آموزش کار ما انجام شده و خانواده پسر بچه نیز در مصاحبه این موضوع را تایید کردند. اما قدرت فضای مجازی انگشت اتهام را به سمت آموزش و پرورش نشانه رفته و باید منصفانه دید، شنید، خواند و قضاوت کرد.»

اجرایی در خصوص مشکل فقر و نداشتن گوشی و تبلت برای استفاده دانش‌آموزانی که توانایی خرید ندارند سخن گفت و به گفته او این کمبودها مختص این مدرسه یا استان نیست و مشکلی است که خیلی از استان‌ها با آن روبرو هستند و البته نهادهای مربوطه پیگیری‌های زیادی برای حل این موضوع انجام داده‌اند.

سکانس سوم: بهزیستی

محمد مهدی، نوجوان فوت شده؛ برادر کوچکی دارد که از مشکل عقب ماندگی ذهنی رنج می‌برد. می‌گویند ۵ ساله است. نمی‌تواند تکلم کند. مددکار و گفتار درمان دارد. بهزیستی این کودک را تحت پوشش خود قرار داده. خانواده‌ای ۶ نفره که در منزلی استجاری زندگی می‌کنند. شغل پدر خانواده مناسب نبوده و با بیماری دست و پنجه نرم می‌کند. حاجیونی رئیس بهزیستی استان بوشهر از زاویه‌ای دیگر برای ما سخن گفت. به گفته او؛ فرزند دوم خانواده که معلول گفتاری و عقب مانده ذهنی است تحت حمایت مستقیم بهزیستی قرار دارد و خانواده‌اش نیز به عنوان خانواده آسیب دیده اجتماعی جدا از فرزند بیمارشان، مستمری ماهیانه مطابق با دستورالعمل‌های کشوری دریافت می‌کنند. به گفته این مدیر، خانواده محمد مهدی مرحوم، از نظر اقتصادی و اجتماعی وضعیت مناسبی ندارند اما کودک از نظر استعداد و درس طبق گزارش‌ها وضعیت خوبی داشته و باید گفت تا لحظه وقوع حادثه، برای یکبار هم پیش نیامده درخواستی بابت گوشی یا تبلت داشته باشند. او از نظر سابقه مشکلات روانی و شخصیتی موردی نداشته و از کودکان آرام به شمار می‌آمد. حتی خانواده‌اشان نیز با توجه به کمک‌هایی که به آنها می‌شد تاکنون خودشان به شخصه درخواستی نداشته‌اند. حاجیونی از کمک‌های بهزیستی به این خانواده گفت: «در سال ۹۸ دو بار کمک ودیعه مسکن به خانواده محمدمهدی پرداخت شده و در مردادماه ۹۹ نیز مبلغ دیگری به عنوان ودیعه مسکن در اختیار این خانواده قرار گرفته است. در کنار آن بسته‌های مواد غذایی، لوازم التحریر و کمک‌های دیگری نیز مانند دیگر خانواده ها به این خانواده می‌شده است. برای دریافت مشکلات و کمک ها متقاضی زیاد داریم. پیگیری می‌کنیم. بعضی مواقع موارد هم موردی کسی حضوری مراجعه می‌کنند. در خصوص تبلت و گوشی در کل کشور وضعیت مشابه داریم. پیگیری‌های زیادی انجام شده. هر نهادی به سهم خود جداگانه و در حوزه کلان در دستور کار دارد اما تا کنون چنین مراجعه‌ای علی الخصوص در مورد این خانواده نداشته‌ایم که نیاز صرف به گوشی یا تبلت داشته باشند. البته گزارشات حاکی از آن است که  تا چند ساعت قبل از وقوع حادثه صداهای دانش‌آموز برای تاکید بر این موضوع که از گوشی استفاده می‌کرده و در کلاس حضور داشته و ارتباط تلفنی و مجازی با مدرسه داشته است. به نظر می‌رسد گوشی یا تبلت این دانش‌آموز که بطور موقت یا غیرموقت به اون تحویل داده شده آن لحظه دچار اختلال می‌شود. هنوز این بحث در هاله‌ای از ابهام است. هنوز نظر قطعی دادستانی و پزشکی قانونی در خصوص اینکه این اتفاق خودکشی بوده یا خیر مشخص نیست و از طرفی آیا خودکشی تنها علتش تبلت بوده یا چیز دیگری، تا این لحظه هنوز نتیجه‌ای اعلام نشده است. در حال حاضر نمی‌توان اظهار نظری انجام داد و اصرار و تاکید بر یک موضوع خاص بدون در نظر گرفتن شرایط و قبل از اعلام بررسی ها درست نبوده و  در صلاحیت ما نیز نیست. این خانواده سرپرست دارد تحت پوشش کمیته امداد قرار  نمی‌گیرد و و حتی بهزیستی نیز نمی‌تواند اینکار را انجام دهد اما دو سالی می‌شود به دلیل شرایط خاص خانواده آنها را تحت پوشش قرار داده و طبق قانون کمک می‌کند. »

او از روز حادثه و پس از آن می‌گوید: «در قالب اورژانس اجتماعی تیم ما در کنار خانواده بوده و همچنان حضور  دارند. تمام تلاشمان بر این است از نظر روحی و روانی خانواده را با شرایط زندگی پس از فرزندشان وفق دهیم. پیش از آن نیز همکاران ما در حوزه امور اجتماعی و توانبخشی  به خاطر معلولیت فرزند دو بار در سال مورد بازدید قرار می‌گرفتند. تمام موارد بررسی می‌شود. یادداشت می‌شود و در صورت کمبود برطرف می‌گردد. »

حاجیونی از منزل خانواده موسی زاده برایمان گفت: «خانه‌ای قدیمی که در کنارش ساختمانی نوساز ساخته بودند. از خانه قدیمی استفاده نمی‌کردند. روز حادثه محمد مهدی در آشپزخانه‌ای که قابل استفاده نبود، با زندگی خداحافظی کرد. آن لحظه مادرش منزل نبوده و پدر و برادرانش در آن یکی ساختمان بودند. اما با ورود مادر و از طریق او از حادثه باخبر می‌شوند.»

این مدیر در خصوص اعلام گزارشات کامل مددکاری به دادستانی گفت و به گفته او  هنوز نتیجه قطعی اعلام نشده و از طرفی نیز این گزارشات به مسوولان استانی و کشوری تحویل داده شده است.

به گفته حاجیونی پدر خانواده اعتیاد داشته و چند وقتی می‌شود تحت درمان است. از نظر این سازمان ترک کردن اعتیاد پدر خانواده در مراحل اولیه می‌باشد و در مرحله‌ای نیست که بتوان گفت ترک کرده ‌است. شش ماه معمولا فرد تحت درمان قرار گرفته می‌شود و اگر در طول این دوران جوابی گرفته نشد یا مقبول سازمان نبود تا ۶ ماه دیگر باید تمدید شود.

سکانس چهارم: ورود دادستان به ماجرا

با تکذیب آموزش و پرورش و قوت گرفتن شایعات، دادستانی ورود می‌کند. فضای مجازی با شک به موضوع می‌پردازد. حال تیترها دیگر به صراحت از علت مرگ صحبت نمی‌کنند و حتی کمتر از خودکشی می‌گویند. کلمه «قتل» در کنار «خودکشی» جاخوش می‌کند. پرونده پیچیده‌تر می‌شود. شایعاتی بدون اساس و منبع در گروه‌ها می‌چرخد. «پدر دانش‌آموز ۱۱ ساله بازداشت شد»، «پدر در زمان وقوع جرم حالت عادی نداشته است» و ...

معادلات بهم میریزد. به سراغ دادستان شهرستان دیر رفتیم. علی یزدانی دو سوال ما را پاسخ گفت. دادستان دستگیری پدر محمد مهدی را تکذیب کرد. از طرفی دیگر اعلام کرد تاکنون چیزی مشخص نیست و در انتظار پاسخ پزشکی قانونی هستیم تا بتوانیم به صراحت از چگونگی مرگ این دانش‌آموز سخن بگوییم. نتیجه اولیه حداقل ده روز دیگر مشخص می‌شود و آن را اعلام خواهیم کرد.

تلاش کردیم بتوانیم صحبت های پزشکی قانونی را در گزارش بگنجانیم اما متاسفانه تماس خبرنگار ما بی‌جواب ماند.

سکانس پنجم: وقوع حادثه از زبان مادر و پدر محمد مهدی در رسانه‌ها

رسانه‌های بسیاری از حادثه و چگونگی آن سخن گفتند و حتی برخی نتیجه‌گیری کردند. رکنا در گزارشی که از مادر محمد مهدی تهیه کرده بود، از زبان او اینگونه می‌نویسد: «فرزندم هیچ گوشی و تبلتی از آموزش و پرورش دریافت نکرده بود و آنها نباید به عموم مردم اعلام کنند که این حادثه بخاطر گوشی نبوده‌است. اعلام آموزش و پرورش مبنی بر اینکه گوشی تلفن همراه به ما تحویل داده‌است، واقعیت ندارد و ما تاکنون هیچ گوشی و تبلتی از آموزش و پرورش دریافت نکرده‌ایم.

پدر این دانش‌آموز نیز در این باره به این رسانه گفت: محمد دانش‌آموز پایه پنجم دبستان شهید باهنر شهر دیر بود. دارای یک همسر و سه فرزند و زیر نظر بهزیستی دیر مستمری بگیر هستم و وضع مالی خوبی ندارم اما با این وضع هر چه در توانم بوده برای خانواده‌ام کم نگذاشته‌ام. فرزندم تنها یک گوشی داشت که خودم برایش خریداری کرده بودم و با آن تکلیف‌های مدرسه اش را انجام می داد تا اینکه در روزهای اخیر این گوشی خراب شد و از من خواست گوشی نو برایش تهیه کنم که قول دادم در اولین فرصت برای او خریداری کنم. با اینکه مدرسه هم اعلام کرد که برای دانش‌آموزان تبلت خریداری می‌کنیم اما تاکنون هیچ گوشی و تبلتی از مدرسه دریافت نکرده است.»

اما مادر خانواده در مصاحبه‌ای دیگر با رسانه‌ای متفاوت از همکاری مدرسه فرزندش می‌گوید و به صراحت عنوان می‌کند در ۵ سال اخیر نمی‌دانستیم محمد چگونه و با چه امکاناتی به مدرسه می‌رود. چرا که مدیر مدرسه هوای محمدمهدی را بسیار داشت و برایش کم نمی‌گذاشت. او همچنین تایید کرد محمدمهدی گوشی را از مدیر خود گرفته است.

از سویی دیگر رسانه‌ای عنوان کرده اکانتی که در فضای مجازی و گروه مدرسه مورد استفاده محمد قرار می‌گرفته، به اسم شخصی جز خانواده وی بوده است که تاکنون صحبتی در این خصوص نشده است.

و مورد دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد تعریف کرد لحظه دیدن جسد محمد مهدی در آشپزخانه است.

به گزارش عصر ایران؛ مادر که از خرید برمیگردد و پیکر بی‌جان فرزندش را می‌بیند با صدای فریاد بقیه اعضای خانواده را مطلع می‌کند.

از سویی دیگر رسانه‌ای عنوان کرده زمانی که مادر پشت در حیاط مانده و در می‌زند، پدر بعد از دقایقی در را باز کرده و هر دو بدنبال فرزند می‌گردند و در آشپزخانه قدیمی‌شان او را پیدا می‌کنند.

و در اظهار نظر آخر به گزارش همشهری به نقل از یکی از نزدیکان این خانواده؛ پدر محمد مهدی عنوان کرده پسرش آن روز در آشپزخانه مشغول بازی بوده و به‌احتمال زیاد قصد بازی داشته و ناخواسته این بلا را سر خودش آورده است و از سویی قبل از اینکه مادر به خانه بازگردد، با فکر به اینکه محمد مهدی نیز در بیرون از منزل به سر می‌برد، به آشپزخانه رفته و ناگهان با پیکر بی جان پسرش روبرو می‌شود. او اینگونه واقعه را شرح می‌دهد: «محمد مهدی را افتاده بر زمین دیدم. خودم را کنارش رساندم و دیدم دیگر نفس نمی‌کشد. هنوز نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است. باورم نمی‌شد که پسرم جانش را از دست داده است. خوب که دور و اطرافم را نگاه کردم، دیدم او طناب پلاستیکی را به دستگیره پنجره آشپزخانه بسته و یک بشکه پلاستیکی هم زیر پایش قرار داده و به این شکل جانش را از دست داده بود و درست در همان لحظات بود که مادرش هم از راه رسید.»

سکانس آخر: پایان باز

آنچه که امروز در این گزارش از اشخاص متفاوت روایت شده؛ تنها در خصوص زندگی با محمدمهدی و پس از محمدمهدی نبود. تلاش کردیم برای ثانیه‌ای هم که شده زندگی خانواده موسی زاده را بدون محمدمهدی تصور کنیم. قضاوت نکنیم. بیشتر بشنویم. نامطمئن سخن نگوییم. کودکان دنیایی فراتر از تصور ما آدم‌ بزرگ‌ها که چند دهه از زندگیمان گذشته، دارند. بیشتر از سنشان می‌فهمند. درک می‌کنند. در دنیای بزرگترها و در کنار آنها با مشکلات روبرو می‌شوند.

این دنیا دیگر محمد مهدی موسی زاده پسربچه دیری را ندارد؛ صدای خنده پسربچه‌ای از یک خانه‌ در گوشه‌ای از این شهر کوچک قطع شد. چشمان معصومی دیگر برای همیشه و فقط با ۱۱ سال دیدن زشتی و زیبایی این دنیا، بسته شد و معصومیتی دیگر زیر خروارها خاک خوابید تا جامعه‌ای را اندوهگین، پدری را سرافکنده و مادر را در بهت و ناباوری تنها بگذارد. ده روز دیگر نتیجه اولیه این اتفاق ناگوار اعلام می‌شود. در این ده روز تلاش کنیم، مرگ محمدمهدی را دستاویزی برای اهداف خود نکنیم.

     

گزارش: فریبا کرمی

کد خبر: 947

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 1 =