قرار بود اسم این مستند «زوو» (مربوط به بازیهای دوران کودکی و مسابقات کبدی که برای اینکه بازیکنان نشان دهند چه زمانی دیگر نمیتوانند نفس بکشند باید با صدای بلند «زوو» را میکشیدند) باشد و اتفاقا به خانم جهانگیری گفتم که اسم با مسمایی است چرا که نفس سازمان تامین اجتماعی دیگر به شماره افتاده است و در زمین رقیب توسط افراد زیادی احاطه شده و نه میگذارند نفس بکشد و نه میگذارند به زمین تیم خودی برگردد و اعضای تیم خودی هم آن طرف خط حایل ایستادهاند و کاری از دستشان برنمیآید. تا اینکه مطلع شدم این فیلم مستند که به سفارش و با تامین مالی اتاق بازرگانی تهران ساخته شده در جشنواره حقیقت آنلاین با نام «زیر این چتر باران میبارد» شرکت کرده است و دیدم که اسم مستند از «زوو» به «زیر چتر باران میبارد» تغییر یافته و خط سیر داستان آن دچار تغییرات زیادی شده است و با دیدن نام آن یاد شعر آقای مهدی فرجی افتادم:
تب ندارم که هذیان بگویم، با تو هر لحظه یک اتفاق است
دیگر اصلا تعجب ندارد، زیر چتر تو باران بیاید
البته چند سال پیش هم یک مستند پژوهشی تحت عنوان «بمب ساعتی» با همکاری مشترک وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی(معاونت رفاه اجتماعی) و مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری درخصوص مشکلات و مسائل صندوقهای بازنشستگی ساخته شده بود که مرا یاد شعر دیگری از مهدی فرجی میانداخت:
تو پلک میزنی و پتک میخورد به سرم
شکنجهکش شدن از بمب ساعتی خوب است
البته در مورد این نامگذاری باید کارگردان مربوطه توضیح بدهد ولی احتمالا استعارهای است از اینکه چتر تامین اجتماعی که باید چتری برای پوشش بیمهای نیروی کار باشد، سوراخ شده است و البته باید بررسی کرد که چه کسی این چتر را سوراخ کرده است؟ پر واضح است که وضعیت فعلی سازمان تامین اجتماعی محصول چندین نسل از دولتها، مجالس، کارفرمایان، کارگران و مستمریبگیران تامین اجتماعی و تشکلهای آنهاست و نیز حاصل کار چندین نسل از ارکان عالی، مدیران، کارشناسان و کارکنان سازمان تامین اجتماعی و این مشکلات بین نسلی طی چند دهه ایجاد شده و چه بسا تصمیماتی که در چند دهه قبل گرفته شده است، نتیجهاش کارکرد و عملکرد فعلی سازمان تامین اجتماعی است و ایضا نتیجه تصمیمات و اقدامات ارکان عالی، مدیران، کارشناسان و کارکنان فعلی سازمان نیز چند دهه بعد نمایان خواهد شد.
و اما نکته جالب توجه اینکه مستند مزبور با دو واکنش متفاوت از سوی خبرگزاری «ایلنا» (خانه کارگر) که به تبلیغ و معرفی این مستند پرداخته بود و خبرگزاری «اکونیوز» (خبرگزاری اقتصادی) که به انتقاد شدید از این مستند پرداخته بود که این رفتار پارادوکسیکال از سوی این دو مرجع نسبت به مستندساز مزبور و فتنهای که مستند مزبور و اتاق بازرگانی تهران به پا کردهاند، قابل تامل است. به قول کمال خجندی:
ابرویش گفت: فتنه در کار است
کج نشسته است و راست میگوید
و اما به زعم نگارندهها ساخت مستند مزبور فینفسه و بهرغم تغییراتی که در آن حادث شد را باید مغتنم دانست و اینکه یک هنرمند به مقوله تامین اجتماعی در قالب یک مستند پژوهشی پرداخته امری ممدوح است و صدالبته باید آن را تجزیه و تحلیل کرد و به نقد کارشناسی آن پرداخت. متاسفانه فقدان تدریس مقوله تامین اجتماعی به عنوان یک رشته تحصیلی و در سطح آموزش عالی باعث شده است که حوزه تامین اجتماعی دچار «فقر نظری و یأس علمی» باشد و تولید و نشر محتوا در حوزه تامین اجتماعی و بیمههای اجتماعی در قالب مقاله، کتاب، فیلم و مستند آن طور که باید و شاید انجام نمیشود و اگر فردی و یا مجموعهای در این زمینه اقدام کرده باید با حفظ مواضع کارشناسی، نفس کار را قدر دانست و پاسخ آن را که میتواند مبتنی بر روشنگری و نقد سازنده و پیشبرنده باشد را باید در همان میدان و با همان ابزار داد و کسانی که منابع سازمان را صرف ساخت کلیپ برای مدح فلانی و ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی سازمان را صرف فروش عروسکهای بهمان میکردند باید توضیح دهند که چرا مستند یا مستندهای مشابهی برای تبیین مواضع بحق سازمان نساختهاند.
و البته این سوال همچنان باقی است که چرا سازمان تامین اجتماعی تا کنون مبادرت به ساخت و یا حمایت از فیلم و مستند در بیان پیشینه و سیر تطور، مسائل و مشکلات و چالشهای مبتلابه و ... خود ننموده و یا از ساخت این قبیل مستندها حمایت نکرده است، اگر چه در دوره جناب آقای دکتر کرباسیان هر ساله کنگره تامین اجتماعی توسط سازمان تامین اجتماعی و موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی برگزار میشد که نقش خوبی در گفتمانسازی و جریانسازی فکری و کارشناسی در حوزه تامین اجتماعی و بیمههای اجتماعی داشت (که بعد از رفتن ایشان تعطیل شد) و در خلال این سالها نیز اقداماتی در سازمان تامین اجتماعی و توابع آن (موسسه آتیه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی و اداره کل روابط عمومی و معاونت فرهنگی و اجتماعی) با سلایق و فراز و نشیبهای مختلف صورت گرفته و هزینههای زیادی انجام شده ولیکن مشابه مستندهای «بمب ساعتی» و «زیر این چتر باران میبارد» و در این قالب کاری درخور و شایسته انجام نشده است به ویژه آنکه بیان مسائل از زبان دیگران، اثربخشی بهتری دارد:
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
این نقیصه نشانگر فقدان یک مدل سیاستگذاری رسانهای مکتوب و مدون و نهادینه شده در سازمان تامین اجتماعی و عدم استفاده بهینه و مطلوب از ظرفیتها و امکانات بالقوه و بالفعل در اختیار سازمان است. در پایان یک قرن قرار داریم و کم و بیش یک 100 سال تجربه بیمهگری اجتماعی در ساحت وارداتی و مدرن آن وجود دارد. اگرچه مفهوم بیمههای اجتماعی از منظر توزیع ریسک در آموزههای ایرانی- اسلامی ریشه دارد و شواهد و قرائن آن موجود است اما هنوز نتوانستهایم تاریخ این دوره را مستند کنیم و آن را نه فقط در قالب کتاب بلکه در قالب فیلم مستند پژوهشی و به طوری که بتواند ذهن مخاطب را با خود درگیر کند، ارایه دهیم. مدتی است کلیپهایی جهتدار و یکجانبه برای تخطئه سازمان تامین اجتماعی در فضای مجازی پخش میشود که در مستند «زیر این چتر باران میبارد» نیز بخشی از آن، بدون پرداختن به صحت و سقم موضوع و چند و چون ماجرا، عینا سنجاق شده است. ولی مشخص نیست چرا سازمان تامین اجتماعی پاسخ آن را در همان قالب بصری نمیدهد و مخاطبان را از صحت و سقم و کم و کیف موضوع آگاه نمیکند. سالهاست که موضوع بازنشستگی پیش از موعد در مشاغل سخت و زیانآور و بازنشستگی زودرس ناشی از قانون نوسازی و بازسازی صنایع و خروج صنایع آلاینده از محدوده ۱۲۰ کیلومتری شهرها و ... در حال اجراست و عدهای سودجو از این قوانین برای اخراج محترمانه کارگران و برچیدن کارخانه و بردن زمین آن به بورس املاک و ساختمان استفاده میکنند. چرا نباید یک مستند پژوهشی بسازیم و مشخص کنیم چند درصد از این کارخانجات مجددا تغییر تکنولوژی داده و بازسازی و نوسازی شده و به چرخه کار و فعالیت برگشتهاند؟
یا اینکه چرا از سال ۱۳۸۰ که قرار شده دیگر اجازه فعالیت به کارخانجات دارای محیط زیانآور برای کارگران داده نشود و ظرف دو سال عنصر «زیانآوری» از سکوهای کاری حذف شود (مثل تمام دنیا) و ... چرا تا کنون یک مستند پژوهشی نساختهایم که این مسائل و چالشهای مبتلابه سازمان تامین اجتماعی را به نمایش درآوریم!؟ چرا نشان نمیدهیم یکسری کارخانجات نساجی و فرش ماشینی تا چند برابر ظرفیت اسمی نیروی کار خود طی دو دهه گذشته کارگر گرفتهاند و بدون تولید، آنها را بازنشسته سخت و زیانآورکردهاند و این میانسالان بازنشسته، فرصتهای شغلی جوانان جویای کار را اشغال کردهاند!؟
متاسفانه طی چند دهه عدهای در وزارتخانههای ذیربط بدون حساب و کتاب بر روستاها اسم شهر اطلاق میکنند و در کنار همین روستاهای شهرنما، مبادرت به ساخت شهرک صنعتی کرده و بعد بدون انجام مطالعات موقعیتیابی، محاسبات و برآوردهای علمی و گزارشات توجیهی فنی و اقتصادی صحیح و دقیق، بدون رعایت اصول آمایش سرزمین و ... به وفور مجوز ساخت کارخانه ماکارونی داده و منابع ارزی و ریالی و تسهیلات زیادی به این کارخانجات ماکارونی دادهاند که به دلیل عدم نظارت، از محل این منابع یک سوله احداث و مابقی آن به بورس، دلالی مسکن، طلا، دلار و... سرازیر شده و بعد همین متولیان الان که بازنشسته شدهاند در اتاق بازرگانی مینشینند و میگویند، سازمان تامین اجتماعی و سازمان امور مالیاتی و... مانع توسعه صنعتی هستند!؟ ولی سازمان تامین اجتماعی تاکنون یک مستند پژوهشی تهیه نکرده که بگوید اشکال کار از کجاست؟ وقتی شما دو دهه قبل به کارخانه کاغذسازی در نقطهای مجوز و پروانه صنعتی میدهید که به شعاع صدها کیلومتر فاقد جنگل و خس و خاشاک است که بتوان مواد اولیه آن را از محل ضایعات چوب فراهم کرد و منابع ارزی و تسهیلات ریالی را برای واردات ماشینآلات دست دوم و منسوخ شده کاغذسازی به این کارخانه میدهید و... اگر این کارخانه چرخش نچرخد، مقصر سازمان تامین اجتماعی است؟ این قبیل کارخانجات را حتی با تعطیلی قانون اساسی هم نمیتوان احیا کرد تا چه رسد به قوانین کار و تامین اجتماعی!؟ اگر شما طی دو دهه اخیر به اسم خصوصیسازی و خروج از تصدیگری و کوچک سازی دولت، بسیاری از وظایف حاکمیتی، تنظیمگری و ماموریتی دولت را به افراد صاحب نفوذ همان دستگاه اجرایی واگذار کردید و الان همین افراد شدهاند پیمانکاران خودخوانده و مقاطعهکاران یکشبه، چرا سازمان تامین اجتماعی را مقصر میدانید و چرا سازمان یک فیلم مستند پژوهشی نمیسازد و نمیگوید که برقراری ضریب و حق بیمه پیمان مربوط به دهه ۵۰ است که غالب پیمانکاران حق و حقوق کارگران را محترم میدانستند. اگر احتکار ماسک توسط چند تن از کارفرمایان در زمستان ۹۸ و متعاقب شیوع کرونا و یا صادرات قاچاق مایحتاج مردم و به ویژه دارو به کشورهای همسایه توسط چند بازرگان و مدفون کردن راننده و کمک راننده تریلی زیر خروارها شن در پروژه سد سازی توسط یک پیمانکار و فرار بیمهای و مالیاتی چند فعال اقتصادی را نمیتوان به کل جامعه شریف و تلاشگر کارفرمایان و پیمانکاران تعمیم داد علی القاعده نمیشود رفتار نامناسب یک کارمند تامین اجتماعی یا اخذ رشوه توسط یک مدیر یا کارمند سازمان تامین اجتماعی را به قاطبه مدیران و کارکنان سازمان نسبت داد و آنچه که مهم است، وجه غالب نوع نگاه و رویکرد مدیریتی سازمان است که باید آن را ملاک قضاوت قرار داد و استثنا را نباید قاعده تلقی نکرد. به هر تقدیر صرفنظر از رفتارهای سلیقهای و فردی و استثناهایی که نباید آنها را قاعده پنداشت و در هر قشری وجود دارد و نباید آن را به همه افراد یک سازمان و یا یک قشر تعمیم و تسری داد، رویکرد سازمان تامین اجتماعی، انجام اقدامات توسعهای و اصلاحی بوده و هست و مشکلات مبتلابه سازمان نیز علاوه بر اشتباهات و قصور و تقصیر ارکان عالی، مدیران و کارشناسان و کارکنان سابق و لاحق، محصول بسیاری از مسائل و مشکلات اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی، فرهنگی و ... است ازجمله نرخ پایین مشارکت اقتصادی، تورم، شرایط رکودی- تورمی، کسری بودجه مزمن و سنواتی دولت، بیکاری، سالمندی جمعیت و افزایش امید به زندگی بودن اعمال اصلاحات پارامتریک، قوانین و مقررات فاقد بار مالی تضمین شده تعهدی و بیننسلی، نیروی کار غیرمجاز خارجی، قاچاق افسارگسیخته، واردات بیرویه و نظام تعرفهای غلط و ... که برای هر کدام از آنها و برای تعیین اثرات مخرب آنها بر سازمان تامین اجتماعی میتوان یک مستند پژوهشی ساخت. و دست آخر اینکه بسیاری از افرادی که الان در اتاق بازرگانی به سازمان تامین اجتماعی میتازند، قبل از اینکه کارفرما و پیمانکار شوند!؟ روزی روزگاری به عنوان مدیران دولتی وارد سازمان تامین اجتماعی شده و در بالاترین مناصب سازمان قرار گرفته و بر مقدرات آن حاکم شدند و الان چیزی را «درو» میکنند که خود «کاشته» اند.
مستند «زیر این چتر باران میبارد» صرفنظر از رپورتاژ آگهی که به طور یکجانبه و یکطرفه برای تعدادی پیمانکار ساخته و پرداخته است به خوبی توانسته بخشی از این مشکلات سازمان تامین اجتماعی ازجمله بدهیهای بیمهای دولت، مداخلات دولت و مجلس و عدم رعایت سهجانبهگرایی واقعی هنرمندانه را به نمایش درآورده و در معرض دید عموم قرار دهد که باید آن را قدر دانست و البته اشکالات آن را در یک فضای کارشناسی و حرفهای و تخصصی مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد و صدالبته با ساخت مستندهای پژوهشی مناسب، جنبههای دیگر مسائل و مشکلات مبتلابه سازمان تامین اجتماعی را کالبدشکافی کرد و درمرئی و منظر جامعه به بوته نقد سپرد تا بتوان از این گفتمانسازی و جریانسازی هنری و فرهنگی برای بهبود و تعالیبخشی سازمان بهره گرفت. ایدون باد. این سوال همچنان باقی است که چرا سازمان تامین اجتماعی تا کنون مبادرت به ساخت و یا حمایت از فیلم و مستند در بیان پیشینه و سیر تطور، مسائل و مشکلات و چالشهای مبتلابه و ... خود ننموده است و یا از ساخت این قبیل مستندها حمایت نکرده است، اگر چه در دوره جناب آقای دکتر کرباسیان هر ساله کنگره تامین اجتماعی توسط سازمان تامین اجتماعی و موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی برگزار میشد که نقش خوبی در گفتمانسازی و جریانسازی فکری و کارشناسی در حوزه تامین اجتماعی و بیمههای اجتماعی داشت (که بعد از رفتن ایشان تعطیل شد) و در خلال این سالها نیز اقداماتی در سازمان تامین اجتماعی و توابع آن (موسسه آتیه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی و اداره کل روابط عمومی و معاونت فرهنگی و اجتماعی) با سلایق و فراز و نشیبهای مختلف صورت گرفته است و هزینههای زیادی انجام شده ولیکن مشابه مستندهای «بمب ساعتی» و «زیر این چتر باران میبارد» و در این قالب، کاری درخور و شایسته انجام نشده است.
نظر شما