گاهی یکی و یا دو فردی که تصمیم به ازدواج دارند نیازمند آموزش روانشناسی و بعضاً اقدام درمانی هستند. به عبارت دیگر، افراد با اختلالات روانی و شخصیتی اولیه وارد رابطه ازدواج میشوند و بنابراین از انجام وظایف عاطفی موردنیاز عاجز میمانند. شریک عاطفی قابلاعتماد و مهربان یکی از مهمترین نیازهای افراد برای ازدواج است. در واقع مفهوم عشق و علاقه بین زن و شوهر بر اساس احساس مشترک محبت و توجه است. همچنین طرفین رابطه ازدواج متعهد میشوند که در خصوص انواع نیازهای طرف مقابل مسئولیتپذیر باشند.
اگرچه روابط جنسی رضایتبخش بهدلایل فرهنگی در جامعه ما کمتر از آن صحبتی به میان میآید اما موضوعی پراهمیت در روابط زوجین است. زن و مرد با برقراری رابطه ازدواج متعهد میشوند که علاوه بر توجه، محبت و احترام متقابل، در مورد برآوردن نیازهای روانی، جنسی، اقتصادی و رفاهی خانوادهای که تشکیل میدهند نیز مسئولیتپذیر باشند. حال وقتی این عامل اساسی در رابطه ازدواج آسیب میبیند، احتمال وقوع طلاق و جدایی افزایش مییابد.
بنابراین یکی از عوامل مهم برای تقویت رابطه ازدواج سلامت روانی افراد است که در هنگام آشنایی و تصمیم به ازدواج باید مورد سنجش قرار گیرد. همچنین عدم آموزش مهارتهای زندگی و خلقیات جنس مخالف آسیبزاست. تشکیل خانواده و ارتباط با همسر نیاز به آموزش دارد. اتفاقاً این آموزش باید قبل از در دوران مدرسه و دانشگاه به افراد داده شود، تا افراد با آمادگی و شناخت کافی اقدام به انتخاب همسر و ازدواج کنند. متاسفأنه فقدان آموزشهای لازم به نوجوانان و جوانان در مدرسه و دانشگاه در خصوص مهارتهای زندگی و به خصوص ویژگیهای روانشناختی جنس مقابل در آینده احتمال بروز جدایی و طلاق را تشدید میکند.
علاوه بر این، گاهی مداخلات نابجا و سنتی خانوادهها موجب ایجاد و یا افزایش اختلافات خانوادگی زوجین میشود. مشکلات اقتصادی یکی دیگر از عوامل موثر در بروز طلاق هستند. وجود تورم و گرانی افسار گسیخته در جامعه که با بیکاری و یا دستمزدهای ناکافی همراه میشود منجر به ایجاد نارضایتیهای رفاهی و اقتصادی در خانواده میشود.
اصولاً وقتی نیازهای هیجانی (امنیت، محبت، حمایت، توجه، استقلال و آزادی در بیان نیازها و هیجانها) و یا نیازهای جنسی و یا رفاهی در بستر یک رابطه زوجی برآورده نمیشوند، نتیجه آن احساس خشم ناشی از ناکامی در برآورده شدن نیازها است. خشم نیز به شکل فعال مانند پرخاشگری کلامی یا فیزیکی و اعتراض و یا منفعلانه مانند لجبازی، غرزدن، ایراد گرفتن و قهر خود را نشان میدهد.
وقتی در یک رابطه زوجی میزان خردهگیری، توهین، تحقیر، احساس اجبار به دفاع از خود و یا کنارهگیری عاطفی زیاد شود، نشانههای جدی طلاق و جدایی نمایان میشوند. زوجین به اشتباه شروع به رفتارهای متقابل آسیبزا میکنند به این تصور که طرف مقابل متوجه اشتباهش شود در حالی که این تعامل منفی رفتاری تشدیدکننده اختلافات بوده و در نهایت منجر به طلاق خواهد شد.
از آنجایی که کاهش تورم، گرانی و افزایش رفاه اقتصادی تاثیر مستقیمی در سلامت روانی جامعه دارد و به بهبود روابط خانوادگی کمک میکند مهمترین نقشی که دولتها در جوامع بر عهده دارند تامین رفاه اقتصادی و زمینههای اشتغال و آسانسازی تهیه مایحتاج ضروری برای زندگی است. توسعه آموزشهای مرتبط با خانواده از دوره دبستان تا دانشگاه نیز می تواند نقش مؤثری در تشکیل خانوادههای موفق ایفاء کند.
تحت پوشش بیمه قرار گرفتن هزینههای مشاوره و رواندرمانی و افزایش مراکز ارایه خدمات مشاورهای به خانوادهها در پیش، حین و پس از ازدواج نیز از جمله اقدامات موثری است که دولتها باید در جهت تشکیل و تحکیم خانواده انجام دهند. زیر پوشش حمایتی بردن زنان و خانوادههای تک سرپرست به منظور کاهش آثار مخرب اجتماعی و روانی طلاق نیز از جمله وظایف اساسی حکومتهاست.
ارایه خدمات روانشناختی زیر پوشش بیمه برای درمان اختلالهای روانی افراد در سنین اولیه، قبل از ازدواج و پس از ازدواج بسیار مفید است. اگر چنین امکانی فراهم شود بسیاری از افراد بی دغدغه از بالابودن هزینه ها، به دریافت چنین خدماتی ترغیب میشوند.
نظر شما