اگرچه همه ما دوست داریم در محیطهای مدرن و بزرگ و مجهز به آخرین فناوریها کار کنیم، اما این عناصر در قبال وجود یک اتمسفر سرد، بدون ارتباط و شرایط نامتناسب با شخصیت کارکنان ارزشی ندارد. شاید فردی بتواند با یک رایانه کُند و قدیمی یا سیستمهای بهروز نشده کنار بیاید، اما هرگز نمیتواند در کنار یک همکار عبوس، عصبی و خشمگین که چشم دیدنش را ندارد، کار کند. پس مراقب باشید که باید به نوع روابط کارکنان با یکدیگر، روشهای برقراری ارتباط و صمیمیتی که باید در محیط کار برقرار باشد، اهمیت دهید و مدام سعی در بهبود شرایط داشته باشید. برگزاری مسابقات ورزشی، بازیهای رایانهای، دورهمیهای کارمندی در محیطهایی مانند کافه یا رستوران، تماشای مسابقات ورزشی، ایجاد محیط مناسب برای مشورت و هدفگذاریهای سازمان یا شرکت، عیادت از یکدیگر در هنگام بیماری، برگزاری بازیهای گروهی در اوقاتی که بهدلیل فشارکاری نیاز به استراحت بین ساعات کاری وجود دارد و کارهایی از این قبیل در ایجاد صمیمیت کارکنان و تولید انگیزه و آرامش مثمرثمر خواهد بود. پس همین حالا شروع کنید و با توجه به شناختی که از کارکنان خود دارید و با اهتمام به امکانات و شرایط خاص مجموعهای که مدیر آن هستید، راهکاری را برای ایجاد رفاقت و جوی دوستانه یافته و آن را عملی کنید.
به استقبال تغییر بروید
برای اثربخشی باید بر منشأ اثر بودن تمرکز کنید و از خود بپرسید «من چه کاری میتوانم انجام دهم که در عملکرد و نتایج کسبشده در سازمانم سهیم باشم؟» و سپس از خود بپرسید «برای داشتن این سهم، باید در چه زمینههایی پیشرفت شخصی داشته باشم؟» برای منشأ اثر بودن، اغلب لازم است که از حیطه تخصصی، حرفهای و یا حتی واحدی در سازمان خود فراتر بروید و به حوزههایی وارد شوید که عملاً «عملکرد» سازمان شما را تشکیل میدهند. این امر هم بهنوبه خود اقتضا میکند تمرکز خود را به محیط خارجی یعنی جایی که نتایج حاصل از فعالیت سازمان شما در آنجا عرضه میشود، معطوف کنید. باید از خود انتظار بالایی داشته باشید چراکه راه تعالی این است. رشد و پیشرفت شما مبتنی بر انتظاراتی است که شما از خود دارید. اگر از خود توقع کمی داشته باشید، معمولی باقی خواهید ماند و اگر از خود توقع بالایی داشته باشید، به جایگاهی متعالی خواهید رسید. به استقبال تغییر بروید. یک چیز مسلم است و آن این است که فرصتهای فردا، مشابه فرصتهای امروز نخواهند بود. افراد اثربخش همواره در سازمان از رؤسا، زیردستان و خصوصاً همکاران سایر بخشهای سازمان میپرسند: «انتظار چه مشارکتی از من در حوزه کاری سازمان دارید؟ و این مشارکت را چه زمان، به چه نحوی و در چه قالبی انتظار دارید؟» این پرسشها، بنیان حقیقت سازمانهای دانشمدار را تشکیل میدهد. یک کار اثربخش حاصل تلاش جمعی اعضای گروهی است که دانش و مهارتهای متنوعی دارند.
مشارکت معجزه میکند
هرگز تا قبل از این در تاریخ محیط کار، مفهوم کار تیمی اینقدر برای عملکرد سازمانهای موفق مهم نبوده است. با رشد سریع تغییرات اجتماعی، فناوری و اطلاعات، جامعه ما با استرسهایی روبهروست که قبلاً هرگز تجربه نکرده است. سازمانهای ما پیچیدهتر و رقابتیتر شدهاند. دیگر نمیتوانیم برای رسیدن به جایگاههای برتر، صرفاً متکی به تعداد محدودی نیروی کارآمد باشیم. اگر میخواهیم بقا یابیم، باید روشهایی بیابیم تا از خلاقیت و پتانسیل افراد در همه سطوح استفاده کنیم. حرکت بهسمت مشارکت و دخالت دادن افراد در کارها، بهقدری قوی است که از آن بهعنوان «انقلاب سوم» در رویههای مدیریتی یاد میشود. کار تیمی منجر به افزایش مالکیت و تعهد، شکوفایی خلاقیت و ایجاد مهارتها میشود. مدیر امروزی باید توانمندکننده افراد و تسهیلکننده تیمها باشد. نهتنها بهعنوان یک مدیر اثربخش تیم، بلکه بهعنوان عضوی اثربخش از خود
تیم باشد.
شجاع باشید
بیشتر مدیران هنگامی که با تغییرات بزرگ مواجه میشوند، واکنشی قابل پیشبینی از خود بروز خواهند داد. آنان اقدام به بهسازی راهبرد شرکت میکنند و سپس مظنونان همیشگی (افراد، پرداختها و فرایندها) را احضار میکنند، شیفت کارمندان را تغییر میدهند، در تخصیص مشوقها و پاداشها تجدیدِنظر میکنند، دستمزدها را دستکاری و ناکارآمدیها را اصلاح میکنند. سپس صبورانه منتظر میشوند تا عملکرد شرکت بهبود یابد، اما بهرغم همه این اقدامات بنا به دلایلی، اتفاق خوشحالکنندهای که انتظارش را دارند، رخ نمیدهد. اما چرا وضعیت اینگونه پیش میرود؟ نخست به این دلیل که بیشتر مردم نسبت به تغییر عادات خود اکراه دارند و معتقدند آنچه در گذشته جواب داده، برای اکنون و بعد نیز کافی خواهد بود. آنان در غیاب تهدیدی بزرگ، همواره همان کاری را میکنند که پیش از این نیز انجام دادهاند و هنگامی که سازمان با بازنشستگی مدیران ارشد و جانشینی مدیران جدید مواجه میشود، مقاومت در برابر تغییر بیشازپیش خواهد شد. میراث ناامیدی و بیاعتمادی برجایمانده از دوره گذشته نیز فضایی ایجاد میکند که کارمند بهصورت ناخودآگاه تغییر را محکوم به شکست میداند و چنین میپندارد که او نیز «یکی مانند سایرین است.» در چنین وضعیتی لزوم فداکاری و انضباط شخصی با بدبینی، شک و مقاومت ناخودآگاه پاسخ داده میشود. پس باید در ارتباط با کارمندان خود خلاق باشید و راههای نافرجام امتحان پسداده را فراموش کنید. شما قرار است روش تازهای بیافرینید؛ پس شجاع باشید و گام نخست را همین امروز بردارید.
مدیریت خوب و خلاقانه گروهی از کارمندان، درست همانند آرایشگری، نانوایی یا نواختن پیانو و حتی باغبانی نیاز به مهارت دارد. از آنجایی که شما قرار است در قالب یک مدیر ایدهآل و عادل شرایطی را برای بهتر شدن وضعیت کارکنان خود فراهم کنید، ضروری است علاوه بر پایبندی به اصول سنتی مدیریت تا حد زیادی در روش خود خلاق باشید. بخش مهمی از رشد و پیشرفت شما بهعنوان رهبر در یک گروه این است که یاد بگیرید چگونه موقعیتها و بحرانهای دشوار بین کارمندان را از سر راه خود بردارید و بهخوبی با آنها تعامل کنید. از طرفی، باید به این موضوع توجه داشته باشید که چه در یک استارتآپ، چه در یک کارخانه و یا کارگاه تولیدی و چه در سازمان این شمایید که مدیریت را برعهده دارید. حفظ کارمندان خوب و یا اعضای تیمی که کارشان را بلدند و به بهرهوری و پیشرفت تیم و تمام مجموعه و سازمان کمک میکنند، بسیار حائز اهمیت است. موفقترین صاحبان کسبوکار، رگ خواب کارکنانشان را بهخوبی میشناسند و در راهی قدم برمیدارند که همکاری با کارمندان برایشان در زمان حال و آینده برای موفقیت کسبوکار و در برخی از موارد برای ادامه سرمایهگذاری جذاب و موفقیتآمیز باشد.
نظر شما