تفکر انتقادی لازمه رسیدن به توسعه فردی

بسیاری از جامعه شناسان و متفکران بر این باورند توسعه یک جامعه از مسیر توسعه افراد آن جامعه می‌گذرد. هرچقدر افراد یا به تعبیری سلول‌های ارگانیسم جامعه رشدیافته‌تر باشند، توسعه‌یافتگی زودتر، آسان‌تر و با هزینه‌های کمتر اتفاق می‌افتد. توسعه فردی فاکتورهای مختلفی دارد که یکی از آن‌ها داشتن تفکر انتقادی است. انسان در طول زندگی خود راهی دراز را در جاده اندیشه طی می‌کند. این راه می‌تواند یک مسیر خطی و بدون پستی و بلندی باشد که نتیجه آن تفکر رشدیافته و مجهزی نخواهد بود و یا می‌تواند راهی پر پیچ‌وخم و مزین به تجربیات مختلف باشد که در نهایت عقل سلیم را در پی دارد.

تفکر انتقادی چیست

تفکر انتقادی یک مبحث بین‌رشته‌ای برای رسیدن به بهترین الگوی فکری است. جایی که انسان یکپارچه از خِرد خویش مایه می‌گذارد و سعی در پیشبرد فکری خود دارد. از همین رو ابوعلی‌سینا، فیلسوف شهیر ایرانی می‌گوید: «کسی که عادت کند بدون دلیل بپذیرد و بدون دلیل رد کند، از فطرت انسانی خارج شده است.» دانستن اینکه تفکر انتقادی چیست و چگونه باید آن را به کار گرفت، نکته‌ای مهم برای رسیدن به توسعه فردی است.

تکامل فکری انسان با تفکرات قالبی و از پیش تعیین شده، تفکر ناقص‌الخلقه‌ای را ایجاد می‌کند که بیشتر از سود، برای فرد زیان در پی دارد. نگرش انتقادی توانایی اندیشیدن به صورت مستقل و منعطف است، که به انسان این قابلیت را می‌دهد تا بتواند در بلندمدت تصمیمات درستی بگیرد و نتایج خوبی به دست‌ آورد. در واقع نقادانه نگریستن یعنی قبل از پذیرش هر عقیده و ادعایی و انجام هرکاری بتوانیم عقلانی بودن آن را بسنجیم. این دانشی مبتنی بر مهارت است و می توان آن را آموخت.

بنابراین نداشتن این مهارت دلیلی بر ناممکن بودن رسیدن به آن نیست. برای داشتن یک فکر نقاد باید در مواجهه با هر پدیده‌ای، بر پایه استدلال منطقی و واقعیت‌های موجود سؤالاتی از خود و از آن پدیده بپرسیم.

این سؤالات در وهله اول مرزبندی پدیده با واقعیت را در نظر می‌گیرند. براساس نسبت پدیده مورد نظر با استدلال منطقی می‌توان سؤالات خود را دسته‌بندی کرد و یکی‌یکی آن‌ها را پرسید و بعد جوابی برایشان یافت.

این سؤالات عبارت‌اند از: مسئله چیست؟ دلایل استدلال کدامند؟ کدام واژه‌ها مبهمند؟ تضادهای ارزشی مسئله کدامند؟ فرض‌های توصیفی چیست؟ آیا مغالطه‌ای در کار است؟ شواهد محکم کدامند؟ آیا آمار عرضه شده صحیح است و فریبنده نیست؟ اطلاعات جامانده چیست؟ چه نتایج ممکن دیگری می‌توان از این مسئله گرفت؟

پاسخ دادن به این سؤالات و به چالش کشیدن موضوع مورد بحث در نهایت ما را به پاسخی درست می‌رساند. البته قبل از پاسخ به سؤالات نقادانه، صرفاً با تجربیات و احساسات و اندوخته‌های خود به بررسی موضوع می‌پردازیم. بنابراین برای پاسخ نقادانه دادن به یک مسئله باید یاد بگیریم احساسات و آموزه‌های قالبی و قبلی خود را برای دقایقی کنار بگذاریم و با دیدی استدلالی و منطقی به موضوع بنگریم. آشنا شدن با عقاید جدید به ما کمک می‌کند که راه‌حلهای جدیدتری را بیاموزیم.

انواع تفکر

به‌طور کلی انسان در مورد پدیده‌های مختلف به روش‌های متفاوت فکر می‌کند؛ تفکر اسفنجی که شامل جذب حداکثری اطلاعات است. دوم تفکر غربالی است که در آن انتخاب می‌کنیم یعنی اطلاعات و داده‌های خام را سرند می‌کنیم و آن‌هایی که بیشتر به دردمان می‌خورد را برمی‌داریم.

هرکدام این روش‌های مزایا و معایبی دارند. در روش اسفنجی به میزان زیادی اطلاعات کسب می‌کنیم و می‌توانیم در مواقع مختلف از آن بهره بگیریم اما فقط کسب اطلاعات انجام می‌شود و طریقه‌ای برای انتخاب روش استفاده از آن موجود نیست. در روش غربالی بخشی از اطلاعات به ناچار حذف می‌شوند اما آنچه می‌ماند درست‌تر، عمیق‌تر و چاره‌سازتر است. در واقع سؤال پرسیدن و وارد جهان تفکر انتقادی شدن از تفکر غربالی آغاز می‌شود.

تفکر انتقادی نیز خود انواع مختلفی دارد؛ تفکر نقادانه حداقلی و حداکثری. در تفکر حداقلی فقط مسئله مورد نظر خودمان را به چالش می‌کشیم و به دنبال پاسخی برای آن می‌گردیم. اما در روش حداکثری همه نظرات و مسائل را مورد توجه قرار می‌دهیم. ( کتاب راهنمای تفکر نقادانه، براون و کیلی)

در نهایت اهمیت تفکر نقادانه از آن روست که به برآمدن اندیشه‌های درست در جامعه بینجامد. امروزه حل بحران و مدیریت آن نیاز به درک و دیدی وسیع و خردگرایانه دارد. استفاده از شیوه‌های نوین فکری و به کار بردن آن‌ها در برخورد با مسائل خرد و کلان زندگی، فرد و جامعه را توأمان توسعه‌یافته‌تر می‌کند.

کد خبر: 63235

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 1 =