درگو در این کتاب به بررسی عواملی که موجب شادی و سلامت خانوادهها میشود، میپردازد و تأکید دارد که ارتباطات مثبت و سازنده بین اعضای خانواده اساس مهمی در خلق خانوادههای شاد و پایدار دارند. او همچمین به بررسی نقش مثبت والدین، تربیت کودکان، حل اختلافات، و ایجاد اتحاد در خانواده پرداخته است.
این روزها خانوادهها آن قدر از سوی رسانههای صوتی و تصویری بمباران میشوند که زمانی برای در کنار هم بودن، تفریح یا عبادت دسته جمعی برایشان باقی نمیماند. شاید این کتاب اولین کتابی باشد که در مورد مراسم خانوادگی تدوین شده و هدفش این است که اعضای خانواده بتوانند زمانی را کنار هم بگذرانند، از نظر روانی با هم در تماس باشند و به هدف اصلی خانواده، یعنی فراهم کردن حمایت و عشق دو طرفه برای اعضا برسند.
دکتر پرل درگو پیش از نوشتن این کتاب مدرس مهمان بخشهای روانشناسی در چندین کالج در هند و چه در خارج از کشور بوده است. اما پیش از آن کارشناسی خود را در رشته فلسفه از کالج "سوفیا"، بمبئی و کارشناسی ارشد خود را هم در رشته فلسفه از کالج "الفین استون" به پایان رساند، تا دکترایش را در رشته جامعه شناسی از دانشگاه بمبئی بگیرد. پرل موسیقی حرفهای را برای آموزش در حوزه مشاوره خانواده ترک کرد و در حال حاضر به عنوان روان درمانگر و مربی معتبر شناخته میشود.
این کتاب او یک اثر درمانگر کم حجم، اما جامع است که برای خانوادهها نوشته شده تا با ایجاد تغییر در باورها و خلق عواطف و رفتارهای صحیح، آنها را از پیش نویسهایی که خواه یا ناخواه افراد را در شرایط گوناگون درگیر خود میکند رها سازد، با ارائه اجازهها و مراسم خانوادگی که خواننده به مرور در متن کتاب با آن آشنا می شود. او در این کتاب نه تنها راه را برای تربیت صحیح و سازنده کودکان فراهم آورد بلکه به بزرگسالان این فرصت را هدیه میدهد تا کودک گمشده درون خود را بازیابند و به ترمیم آسیب دیدگیهای او بپردازند.
پیرل درگو در این کتاب به اهمیت اعطای اجازه و به اشتراک گذاشتن احساسات و افکار در خانواده تأکید میکند. همچنین توضیح میدهد که چگونه اعضای خانواده میتوانند از اجازههای روزانه به عنوان یک وسیله برای بیان عشق، حمایت و تقدیر بهرهبرداری کنند. این اعمال میتوانند به بهبود ارتباطات خانوادگی کمک کرده و احساس مثبتی در خانواده ایجاد کنند.
برخی از اجازههایی که در کتاب مطرح شده، میتوان موارد زیر را نام برد:
- اجازه وجود داشتن
- اجازه خود بودن
- اجازه کودک بودن
- اجازه سالم بودن جسمی و روانی
- اجازه مبارزه برای عدالت
در مقابل اجازهها از مهارهایی گفته که مانعی در سر راه زندگی، رشد، سلامت و عشق هستند.
نویسنده همچنین به اهمیت ارتباط با کودکان و ایجاد محیطهای پشتیبانی برای رشد و توسعه آنها اشاره میکند. او به عنوان یک روانشناس خانواده، راههایی برای ارتقاء روابط خانوادگی و ایجاد خانوادههای شاد و پایدار ارائه میدهد.
این روانشناس و نویسنده به خوبی آگاه بوده که برای ایجاد تغییر در باورها و شکل دهی عواطف و رفتار، آموزش عقلانی کافی نیست بلکه باید بخشهای هیجانی و عاطفی مغز را هم درگیر کرد. بنابراین کتاب خانواده شاد به عنوان منبعی ارزشمند برای همه کسانی که به بهبود روابط خانوادگی و ایجاد خانوادهای شاد و سالم علاقهمند هستند، توصیه میشود.
در این کتاب به مسائلی مانند: مدیریت تنشها، حل اختلافات و ایجاد مراسمهای خانوادگی آموزش داده میشود تا بتوانند اعضایش خانواده را به سوی شادی و انس با یکدیگر هدایت کنند.
او در این کتابش نتیجه تجربیات و تحقیقات آموزشی را که انجام داده، ارائه میدهد تا به عنوان یک راهنمای کاربردی برای بهبود روابط خانوادگی عمل کند.
کتاب خانواده شاد ترجمه راضیه مهدیه است که توسط نشر بهارسبز منتشر شده، از دیگر نوشتههای او کتاب " کتاب پدر و مادر با من حرف بزنید" است که در مطالب بعدی به معرفی آن میپردازیم.
قسمتهایی از کتاب خانواده شاد:
اجازه برای کودک بودن به معنای اجازه برای وابستگی به شکلی سالم است، وابستگی متقابل به افراد، قابلیت خوشگذرانی، پذیرا بودن، آرام گرفتن مانند کودک و پذیرفتن اینکه دیگران از ما مراقبت کنند. این اجازه زمانی منتقل می شود که کودک بتواند بدون این که به طور جدی تنبیه شود یا فراتر از توانایی های خود مجبور به انجام کاری باشد اشتباه کند. این اجازه این امکان را به کودک میدهد که به شکل سالمی خودخواه باشد؛ در حقیقت، نوعی “بودن برای خود” را به شیوه ای روشن و همراه با احترام به خود در فرد تقویت می کند.
وقتی به کودک می گویند “خوش بگذران”، ” از غذا لذت ببر”، “برو با دوستانت اوقات خوبی داشته باش”، “بیا، من مراقبت هستم”، “بیا تا کمی تو را ماساژ بدهم”، “می خواهی بغلت کنم؟ ”، “البته که امشب می توانی دیرتر بخوابی، فردا تعطیل است” اجازه کودک بودن را به فرد میدهند. احترام قائل شدن برای لذت و سرگرمی به شکل سالم آن، شامل لذت های جسمی مانند شنا، غذا خوردن، خوابیدن، کوهنوردی و غیره این اجازه را به فرد منتقل می کند. دادن اطلاعاتی به کودک درباره جنسیتش و اینکه بگذاریم احساس خوبی درباره بدنش داشته باشد بخشی از این اجازه است.
بدون داشتن این اجازه، دختربچه تبدیل به “مادر کوچک” میشود و پسربچه “صرفا پدر” خواهد بود. تحت تاثیر این مهار شخص با “نه گفتن”، رد کردن چیزی یا مخالفت با آن بسیار مشکل خواهد داشت. افرادی که کودکی خود را با مراقبت از کودکان دیگر یا والدین رها شده، آسیب دیده، رنج کشیده و عصبی خود از دست می دهند قربانی این مهار هستند. این احساس به راحتی، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود چرا که نسل جدید مجبور است از والدینی مراقبت کند که در کودکی خود کودک نبوده اند. با سلب آزادی از کودک بودن، مهار بچه نباش باعث می شود فرد دچار نوعی خیرخواهی بیش از حد و تمایل شدیدی به مراقبت از دیگران شود؛ چنین فردی حق لذت از زندگی، داشتن شخصیتی بی نظیر، خوشی، “خودخواهی” به شکل سالم آن یا تقاضای کمک از بیرون را به خود نمی دهد.
نظر شما