وقوع چندین حادثه تلخ که شاید فاجعهبارترین آنها پلاسکو و کلینیک سینا اطهر تهران است و منجر به آسمانی شدن تعدادی از این افراد پرتلاش شد، توجههای بیشتری به آتشنشانان جلب کرد. امدادگرانی که در موارد بسیاری جان دیگری را بر جان خود مقدم دانستهاند که اگر جانشان را از دست نداده باشند؛ دلیل معلولیتشان شده است.
روز هفتم مهر ۱۳۵۹ وقتی در تاریخ ایران ماندگار شد که عراق به پالایشگاه آبادان حمله هوایی کرد. آتش نشانان منطقه و شهرهای اطراف برای مهار آتش به پالایشگاه رفتند و در حین عملیات خاموش کردن آتش، هواپیماهای دشمن دوباره پالایشگاه را بمباران کردند. این حمله منجر به شهادت تعداد زیادی از آتش نشانان شد، پس از آن هفت مهر در تقویم هم جاوید شد.
اما بسیاری از آتشنشانان همچنان از وضع موجود راضی نیستند و اینکه تنها یک روز به نامشان است را کافی نمیدانند. آنها از اجرا نشدن کامل قانون سخت و زیان آور در مورد شغلشان ناراضی هستند. در این بین نیز برخی از کارشناسان از جمله یکی از کارشناسان ارشد سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی تهران که از فرماندهان سابق و بازنشسته آتشنشانی پایتخت بوده سخت و زیانآور بودن را آفت و سمی برای آتشنشانی میداند و بر این باور است حقوق کافی و مزایای خوب باید جایگزین آن باشد.
به هر حال مدیران شهری تهران بارها از اجرا شدن این قانون سخن گفتهاند اما آتشنشانان هنوز از بابت چند پاره بودن اجرای این قانون گلایهمندند چون تنها شامل آتشنشانانی میشود که زیر پوشش سازمان تامین اجتماعی هستند و اغلب آتشنشانان تهرانی که زیر پوشش صندوق بازنشستگی شهرداری تهران هستند از این قانون بیبهره ماندهاند. بنابراین به نظر میرسد بیشتر ناراحتی از بابت تبعیضی باشد که بین آتشنشانان تحت پوشش تامین اجتماعی و آتشنشانی پایتخت با صندوق بازنشستگی شهرداری است.
در این مصاحبه با فرمانده سابق یکی از بخشهای آتشنشانی تهران در مورد شغل، سبکزندگی آتشنشانان گفتگو کردیم و همچنین از این فرمانده سابق سئوالاتی پرسیدیم که بخشی، مربوط به موضوع بازنشستگی و سخت و زیان آور بودن این شغل است:
سبک زندگی آتشنشانان چه تفاوتی با دیگر مشاغل جامعه دارد؟
آتشنشانان بیشتر از اینکه در کنار خانواده باشند در ایستگاههای آتنشنشانی هستند و با هم زندگی میکنند، به نحوی که به جرات میتوان گفت خانواده بخش اعظم زندگی آنها نیست و در کنار زندگی در خانواده خیلی به هم وابسته هستند. چون در غم و شادی در کنار هم هستند و همین باعث شده از زندگی هم خبر داشته باشند. اینکه چه کسی مشکلاتی دارد، بچه چه کسی دانشگاه رفته و حتی با کمک هم مشکلاتشان مالیشان را حل میکنند و به هم پول قرض میدهند. آنها هر روز با هم بهدل حریق و حوادث میزنند و زندگی اجتماعی و کاریشان با هم گره خورده است تا جایی که ازدواجهای زیادی را در بین فرزندان آتشنشانان شاهد بودهایم که شاید از مشاغل دیگر بیشتر باشد.
دلیل این رفتار چیست؟
چون در حوادث از حمایت و در غم و شادی شریک هم هستند و در شرایط بحرانی اولین کسی در دل وحشت به کمکشان میآید همکارشان است. آنها هستند که در حادثه از هم حمایت کردهاند و در انفجار و آوار به هم کمک کرده اند.
شغل آتششنشانی برای چه کسانی مناسب است؟
اول از همه نبود شغل که باعث شده افرادی که آتشنشانی را دوست ندارند و فقط به عنوان شغل و منبع درآمد به آن نگاه میکنند وارد این شغل شوند. چنین افرادی روحیه آتشنشانی ندارند و این فعالیتشان را سختتر میکند. در حالیکه آتشنشانی برای آدمهای ماجراجو، مهربان و کنجکاو که میخواهند به دیگران کمک کنند و خود را با شرایط سازمان تطبیق میدهند مناسبتر است. افرادی که آتشنشانی را فقط یک شغل میدانند نه تنها خود بلکه دیگران را هم عذاب میدهند و آسیبپذیری بیشتری دارند.
شیفت یکی از سختیهای شغل آتشنشانی است خودشان با آن چطور کنار میآیند؟
شیفت یکی از پیچیدهترین موضوعات در محیط کار آتشنشانی است، در حالی که میتواند بهترین زمان سپری کردن وقت آتشنشانها باشد و به محیطی آرامش بخش در کار روزمره تبدیل شود. در کنار هم صبحانه و ناهار میخورند، استراحت و ورزش میکنند و حتی برای مسابقات آماده میشوند و در مسابقه جهانی که بعضی رشتههای خاص را دارد شرکت میکنند. اما اضافه کار، کمبود نیرو، نبود جبران اثرات روحی شدید باعث فرسوده شدن افراد میشود تا علاقهاشان را از دست بدهند.
بگذریم آنهایی که در شرکت نفت یا صنایع کار میکنند شیفتهای بهتری دارند. در شهرهای مختلف هم شیفتها با هم متفاوت است و حتی نوع اشتغال افراد در آتشنشانی متفاوت است. برخی کارگری و بعضی کارمندی هستند و حتی قراردادی و پیمانی هم در شهرهای کوچک وجود دارد که باعث شده نظام واحدی در استخدام سازمان آتشنشان وجود نداشته باشد. اما در مورد شیفت مواردی ۲۴ ساعت شیفت و ۲۴ ساعت استراحت است که غیرقانونی و غیر انسانی است اما افراد به خاطر نبود شغل به آن تن میدهند و فرماندهان هم به خاطر نبود نیرو مجبور به اعمال آن هستند، این باعث کاهش کیفیت کار و توان آنها میشود. در مواردی ۲۴ ساعت شیفت و ۴۸ ساعت استراحت وجود دارد که در زمان استراحت هم بسیاری به کار دیگری مشغول میشوند تا ایام را بگذرانند و درآمد را به حد کافی برسانند. اما اگر بخواهیم با استاندارد صحبت کنیم ۲۴، ۴۸ معقول است که البته در تعریف اروپایی آن را هم قبول ندارند و ۲۴ ساعت شیفت و ۷۲ ساعت استراحت اعمال میشود.
اما در کشور ما استاندارد دقیق و مشخص شدهای وجود ندارد و در بین کارکنان آتشنشانی آنهایی که در فرودگاهها هستند شرایط بهتری داند چون فرودگاهها باید قوانین بینالمللی را هم رعایت کنند. در این بین هم برخی از آنهایی که در صنایع و معادن کار میکنند شرایط بدتری دارند و گاهی جای مشخصی برای استراحت ندارند. در ایران معمول است که سختی هر کاری را میخواهند بسنجند با کار در معدن مقایسه میکنند که البته کار آتشنشانی به سختی کار در معدن نیست اما قطعا سختی کار خود را دارد. در همین شهرداری وقتی موضوع در نظر گرفتن سخت و زیانآور بودن برای آتشنشانان مطرح شد افرادی که در بخش بازیافت کار میکردند به خاطر میکروب، آنهایی که بهشت زهرا کار میکردند به خاطر فضای غمبار و آنهایی که شرکت واحد مشغول بودند به خاطر آلودگی هوا گفتند که باید مشمول این قانون شوند.
از موضوع خارج نشوم کارکنان هر شیفت پس از حضور در محل کار باید وسایل و تجهیزات را چک کنند تا از سلامت آنها مطمئن شوند. اگر آموزشی وجود دارد تا ساعت ۱۲ شب مشغول آموزش میشوند و بعد از آن هم به تلویزیون، شطرنج، پینگپنگ و ... سرگرم میشوند. چون نمیشود تا صبح نشست که شیفت تمام شود. در این بین هم هر لحظه آماده هستند که اگر حادثهای پیش آمد به محل اعزام شوند و در روز هم تقریبا همینطور است، حالا ممکن است نوع فعالیتها کمی متفاوت باشد.
اوضاع استخدام چطور است، تفاوت استخدام و بیمهها در چیست؟
در شهرداری تهران حداقل در زمان شهرداری کرباسچی بیمه شهرداری که شامل حال بسیاری از آتشنشانها هم میشود به خاطر کمبودن مستخدمین شهرداری و بیمارستانها و مراکز درمانی، خدمات بهتری داشت. بعد که تعدادی از همکاران تحت پوشش تامین اجتماعی قرار گرفتند به خاطر کثرت مشمولان تامین اجتماعی با تفاوتهایی روبرو شدیم، حقوقشان بالا رفت و بعد هم که مشمول بازنشستگی مشاغل سخت و زیانآور شدند. اما آنهایی که تحت پوشش صندوق بازنشستگی شهرداری تهران بودند بار دیگر با تفاوت روبرو شدند. به نحوی که گاهی حقوق یک مدیر با بیمه شهرداری از کسی که بیمه تامین اجتماعی است پایینتر است. البته این دلیل بر کافی بودن حقوق کسی که به قول گفتنی بیمه کارگری میگیرد نیست، منظورم عدالت حقوقی است که وجود ندارد.
قوانینی که دولت تصویب میکند معمولا شامل حال افرادی میشود که حقوق کارگری میگیرند و از طرفی تغییر دسته هم مشکل است که تنش ایجاد میکند. بخشی از این مشکل هم مربوط به چارت سازمانی است و کارگران سابقه خوبی دارند و تجربه هم دارند اما معمولا به عنوان پست فرمانده ایستگاه از آنها استفاده نمیشود چون اگر سلسله مراتب را بخواهند طی کنند مثلا آتشنشان دو و سه، کمک فرمانده و فرمانده تا تجربیات لازم را کسب کنند و دورهها و درجات آتشنشانی را سرو وقت پشت سر بگذارند به مدیریت ارشد سازمان نمیرسد، به همین دلیل مدیران از کارمندان هستند که تجربه عملیاتی کمی دارد و افراد با تجربه باید زیر دست او کار کنند و در مجموع شکاف حقوقی که وجود دارد کیفیت عملکرد را پایین میآورد.
موضوع از آنجا شروع شد که چند نماینده مجلس برای آنکه دیدند جانفشانی آتشنشانان است که ارزش دارد و مردم از آنها استقبال میکنند برای رای چنین کاری کردند. در حالی که باید شرایطی فراهم میکردند که خدماتی که دریافت میکنند برجستهتر شود نه اینکه نیروهای خوب کیفی از مدار خارج شوند. آنچه الان شاهدش هستیم این است که خدمات درمانی شهرداری کیفیتش کم میشود و این باعث شده علاوه بر آتشنشانان بقیه کارمندان هم ناراضی باشند.
به نظر شما که به هر حال فرمانده بودهاید و تجربه دارید و الان بازنشست شدهاید و راحتتر میتوانید حرف بزنید این شکاف و مشکلات ناشی از چیست؟
همه این معضلات از آنجا ناشی میشود که شغل آتشنشانی به عنوان یک شغل مستقل بهرسمیت شناخته نشده است. شهرداری وظایفی دارد که خودش نمیتوانست انجامشان دهد برای همین سازمانهایی را تاسیس کرده مثل سازمان پارکها و فضای سبز، بهشت زهرا، سازمان بازرسی، سازمان حمل و نقل و ترافیک، سازمان زیباسازی، سازمان فرهنگی هنری و... که بودجه آنها را تامین میکند. مثلا نگهداری فضای سبز یا وظایف دیگر را انجام دهند. در جایی تعریف شده است آتشنشانی هم یکی از سازمانهای شهرداری است و طبق بند ۱۴ ماده ۵۵ قانون شهرداریها مسئول رفع خطر از هر نوع برای سلامت شهروندان است. آتشنشانی نمیتواند سازمان مستقل باشد و رییس هیات مدیره آتشنشانی از سوی شهردار تعیین میشود که میتواند فردی خارج از سازمان باشد. از طرفی آتشنشانی مانند نیروی انتظامی سلسله مراتب دارد و این مفهوم ندارد که مدیرعامل از خارج از سیستم وارد شود و این فرد ممکن است فردی باشد که سابقه و اطلاعات ندارد. در حالی که در نیروی انتظامی چنین چیزی ممکن نیست که مثلا رییس کلانتری را وزیر مشخص کند. مثلا ممکن است فردی معاون عملیات شود و حادثهای مانند پلاسکو اتفاق بیفتد که ممکن است عواقب جبران ناپذیری داشته باشد، البته نمیخواهم بگویم الان اینطور است اما به هر حال تا در مجلس قانونی در مورد آتشنشانی تصویب نشود این مشکل وجود دارد که شهردار افرادی را انتخاب کند، در حالی که در سیستم استاندارد باید سلسله مراتب انجام شود و طبق قانون ارتقا داده شوند که متخصص شناخته شده است.
نظر شما به عنوان کارشناس آتشنشانی و بازنشسته این شغل، در مورد سختی کار و بازنشستگی مشاغل سخت و زیانآور چیست؟
بحث سختی و زیان آوری شغل آتشنشانی یک موضوع و بازنشستگی با ۲۰ یا ۲۵ سال سابقه کار موضوع دیگری است تا وقتی که شغل آتشنشانی به عنوان یک تخصص و شغل شناخته نشود همین موضوعات وجود دارد. گمان میکنم در جاهای دیگر دنیا این شغل جزو مشاغل سخت به معنای بازنشستگی زودتر از مشاغل دیگر محسوب نمیشود. حتی میتواند مانند وزارت اطلاعات یا ارتش بعضی از آنها که خارقالعاده هستند را نگهداشت و نه همه را. مثلا در ژاپن اطلاع دارم افراد عملیاتی تا خودشان نخواهند، بازنشست نمیشوند، اصولا آنها را به راحتی از دست نمیدهند. این در کشور ما وقتی محقق میشود که شرایط خوب فراهم شود و شعار نباشد. به هر حال سختی شغل آتشنشانی را نمیتوان انکار کرد چه از نظر خطرات و چه از نظر استرس، اما در مقایسه با افرادی که با برق فشارقوی کار میکنند و مشاغل دیگر که تعداد حوادث و تلفاتشان سختی بیشتری دارد و کلا موضوع پیچیدهای است. شغل ما از بسیاری مشاغل سختتر است و از بسیاری از آنها سختتر نیست اما پیری زودرس، بیماری و فشار روحی و سرطان که در بین آتشنشانان کم نیست به دلیل بحث استرس است، البته تغذیه نامناسب تاثیر دارد دیدهام آنها در شیفتها فست فود میخورند. این را هم دیدهام که بعضیها در شیفتشان پول خرجی روزانه را هم ندارند که سر وقت بدهند، همه اینها که گفتم شیفت را سخت میکند و مادیات برجسته است، وقتی به کسی سخت میگذرد سریع میخواهد شیفت را تمام کند و خارج شود. همین اتفاقات است که تمایل به بازنشستگی زود هنگام را ایجاد میکند.
اما اینکه معیار سختی و زیانآوری چیست؟
بچههای آتشنشانی اگر حقوق مکفی و استخدام درست داشته باشند و افرادی نباشند که به خاطر بیکاری و نبود شغل به این کار وارد شدهاند توان کار پس از ۲۰ یا ۲۵ سال را خواهند داشت و اصلا به نظرم بازنشستگی با این سابقه برای آتشنشانی کار خطرناکی است چون کسی که این تعداد سال را پشت سر گذاشته تازه به اوج تجربه و مهارت در فرماندهی عملیات رسیده و فردی است که میتواند آتشسوزیهای بزرگ و حوادث را در بحرانها فرماندهی کند و این تجربه ومهارت به سادگی به دست نیامده است، احتمالا آسیبهای زیادی دیده و جراحتها برداشته است در عملیاتهای بسیاری موفق بوده و شکستها و لحظات سخت بسیاری را پشت سر گذاشته است. رسیدن به این مهارت چیزی نیست که با ۱۰، ۱۵ سال تجربه یا حتی مدرک دکتری بدست بیاید. البته مدرک دکتری هم لازم است اما تجربه با مدرک به دست نمیآید و این تجربه نتیجه حضور در حوادثی است که آتشنشانان بهدست آوردهاند. مثل این میماند که کسی فرمانده جنگ بوده و تازه امکان استفاده او پس از کسب تجارب فراهم شده است که به او بگوییم بازنشست شود.
به هر حال آتشنشانی در شهرهای بزرگ یا حداقل در تهران زیر نظر شهرداری است که پول ندارد و نیرو کافی نیست و در عملیاتها که نیرو اعزام میشود کبود نیرو باعث اختلال در عملیات میشود، نیرو نباید پاسخگوی این کاستی باشد. فکر میکنم بازنشستگی در چنین شرایطی درست نیست و جای این حرفها باید به فکر تامین نیرو و حقوق کافی برای آتشنشانی بود.
مدیران شهری تهران بارها از اجرا شدن این قانون سخن گفتهاند اما آتش نشانان هنوز از بابت چند پاره بودن اجرای این قانون گلایه مند هستند. در سال ۹۲ قانون زیانآور بودن شغل آتش نشانی در مجلس شورای اسلامی تصویب شد، اما این قانون تنها شامل آتش نشانانی میشود که زیر پوشش سازمان تامین اجتماعی هستند و اغلب آتش نشانان تهرانی که زیر پوشش صندوق بازنشستگی شهرداری تهران هستند از این قانون بیبهره اند که به نظر میرسد این ناراحتی بیشتر از بابت تبعیضی باشد که بین آتشنشانان تحت پوشش تامین اجتماعی و آتشنشانی پایتخت با صندوق بازنشستگی شهرداری وجود دارد و نبود حقوق و مزایای کافی.
نظر شما